از سر نوشت :: حسین غفاری

روایت‌های بی‌گاهِ یک پیام‌برِ پاره‌وقتِ دوره‌گرد

فهرست
x
x
خرده ادراکات
  • ۱۳ مهر ۰۱

    ▪️سالروز شهادت حضرت ابی‌محمد، حسن بن علی بن محمد، ابن‌الرضا (علیه و علی آبائه السلام) بر شما تسلیت باد.

    ♨️در سال‌های اخیر تلاش‌های پراکنده‌ای برای بصری کردن وقایع تاریخی مقدس، با هدف ملموس ساختن موضوعات کهن برای نسل جوان و نوجوان رخ داده است. این تلاش‌ها که در شکل سنتی به ترسیم شمایل معصومان یا پرده‌نگاری‌های عاشورایی محدود می‌شد، با خلاقیت هنرمندان معاصر برای عبور از احتیاطات شرعی، به قله‌هایی همچون آثار حسن روح‌الامین ختم شده که کیفیت آثار، حس و حال اجرا و زاویه دید و روایت خاص او از وقایع، در این سال‌ها بسیار بازتاب یافته است.

    ⚠️مثل هر کار تازه‌ای، در کنار فرصت‌های این تصویرسازی‌ها، باید مراقب آسیب‌های احتمالی آن هم باشیم. مثلاً جانشین‌سازی یک تصور واحد از صحنه‌ای تاریخی به‌جای توسعه درک‌های متعدد از آن واقعه نزد مخاطبان با سطوح معرفتی مختلف؛ یا بسنده کردن به زاویه و عمق دید هنرمند در شناخت آن صحنه یا واقعه تاریخی. همچنین اگر در این میان خطایی هم در تصور یا تصویر هنرمند رخ بدهد، بعداً به سختی می‌توان آن را از ذهن مخاطب پاک کرد.

    🎨برای نمونه نگاهی به آخرین نقاشی دیجیتال 🖌️هنرمند وارسته و نازک‌خیال حسن روح‌الامین بیندازیم که به مناسبت هشتم ربیع‌الاول، صحنه‌ی نماز حضرت حجت ابن الحسن (عج) بر پیکر پدرشان امام حسن عسکری (ع) را در این روز ترسیم کرده است. طبق نقل تاریخی امام مهدی (عج) که در این هنگام کودکی پنج ساله بودند، عموی خود، جعفر بن علی (که بعدها به جعفر کذاب معروف شد) از اقامه نماز بر پیکر پدر کنار زدند و خود برای ایشان نماز اقامه کردند.

    🔍با دقت به این نقاشی نگاه کنید. جعفر بن علی در این نقاشی چند ساله به تصویر کشیده شده است؟
    ❓۵۰؟ ۶۰؟ ۷۰؟!
    💡این در حالی است که می‌دانیم امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۶۰ ق. در ۲۸ سالگی به شهادت رسیده‌اند و جعفر اختلاف سنی جدی با ایشان نداشته و به احتمال قریب به یقین کوچکتر از امام بوده است.

    🤔در اینجا یک بی‌دقتی کوچک هنرمند نقاش، تصور مخاطب را از واقعیت تاریخی دگرگون می‌کند و فهم او را در این نقطه متوقف نگه می‌دارد. اینکه جعفر کذاب یک جوان بیست و چند ساله‌ی خام خیال و در سودای غصب زعامت شیعیان باشد فرق دارد با آن‌که او را پیرمردی مسن بدانیم که بر سنت عربی به عزای برادر ایستاده و در ظاهر میراث‌دار او بوده است.

    🚦فرایند «تصویری شدن» تاریخ مقدس، اگر از اساس قابل تردید نباشد، این قدر هست که باید با الزامات معرفتی فراوانی همراه شود تا رهزن نباشد.

    وَ لِلّٰهِ الْحَمْد

  • ۷ مرداد ۰۰

    نامه اعتراضی جمعی از شترداران و بازرگانان بغداد به جناب موسی بن جعفر، بزرگ طایفه علویان

    ای پسر پیغمبر خدا؛
    در میان بزرگان شهر بعد از انتشار شایعاتی درباره فرموده‌ی شما به جناب «صفوان بن مهران» آشوب و تشویشی در گرفته است.
    چنین روایت کرده‌اند که حضرتتان از مراوده اقتصادی جناب صفوان با خلیفه بزرگ و کدخدای مشرق زمین، جناب هارون الرشید ناخرسندید.
    آیا بغیر این است که زنده نگه داشتن دین جد شما به آباد بودن مملکت اسلامی و پایداری مناسک و شعائر الهی میسر است؟
    آیا در این دوران طلایی حکومت بنی‌عباس که از چین و هند تا دروازه‌های بیزانس تحت سلطه‌ی خلافت اسلامی قرار دارد، حرکت یکتا امپراطور مقتدر مسلمانان به قصد انجام اعمال حج، چیزی بجز مجد و عظمت اسلام را نوید می‌دهد؟
    آیا به این فکر کرده‌اید که اگر عملی خداپسندانه مثل «کمک به یک مسلمان برای انجام حج» را تعبیر به «مشارکت در بقای ظالم» بفرمایید، آن وقت تکلیف این همه تاجر و بازرگان و کاسب خرده‌پا که هر روز امیدوار به مراوده تجاری با دستگاه ثروتمند و باشکوه خلافت هستند چه می‌شود؟ آیا شما جواب زن و بچه‌های مظلوم آن‌ها را می‌دهید اگر با امتناع از داد و ستد با دربار شب‌ها سر گرسنه بر بالین بگذارند؟
    شما که پسر پیغمبر و محترم در میان مردمان هستید آیا نترسیدید که اگر جناب صفوان، که از شترداران خوش‌نام و مشهور هستند، از همکاری با خلیفه امتناع کنند چه بر سرشان می‌آید؟
    از حضرتتان انتظار زمان‌شناسی بیشتری داشتیم تا در این ایام که سپاهیان اسلام در مرزهای روم با کفار در حال مبارزه هستند، چنین تزلزلی در پشت جبهه‌ها ایجاد نفرمایید.
    در هر صورت صنف شترداران و بازرگانان بغداد که جمع کثیری از مردم و کسبه محترم را نمایندگی می‌کند از عمل به این توصیه جنابعالی معذور است و امیدواریم که بدبینی به خلیفه بزرگ را کنار بگذارید و اتحاد مسلمانان را خدشه دار نفرمایید.

    والسلام
    مردادماه۱۴۰۰

    پ.ن:
    داستان مشهور «صفوان جمال»

  • ۱۱ فروردين ۰۰

    متأسفانه در جدل غیرخردمندانه و کاملاً سیاسی این روزها، وظیفه مستقیم دولت در آموزش رسانه‌ای و تربیت رسانه‌ای نادیده انگاشته می‌شود.
    هر چند که این نکته قابل تأیید است که آموزش رسانه‌ای و تربیت رسانه‌ای حتما باید هسته خانواده را هدف قرار بدهد؛ اما برای اعمال صحیح تربیت رسانه‌ای، خانواده به سه چیز نیاز دارد: آموزش، ابزار و پشتیبانی؛ که هر سه هم موکول به اراده‌ی جدی دولت است.

    دولت جمهوری اسلامی چه وظایفی در تربیت رسانه‌ای دارد؟

    الف) آموزش: شامل طیف گسترده‌ای از آموزش‌ها از سطح دانش تا بینش و گرایش و کنش
    ب) ابزار: مثل اینترنت سما، درگاه‌های ویژه کودک و نوجوان، سامانه‌های هدایت مصرف رسانه و ...
    ج) پشتیبانی: مقررات‌گذاری به نفع تربیت (مثل همان ماجرای اینترنت شبانه و ...)

    البته با فرض زندگی در دوران طاغوت،‌ و بدون محقق شدن هیچ یک از موارد سه گانه بالا، هرگز مسئولیت تربیت از گرده خانواده رفع نمی‌شود. فقط ما به ازای ناتوانی خانواده‌ها در تربیت فرزندان، بر شدت درجه آتش جهنم بر طاغوت و طاغوتیان افزوده خواهد شد!

  • ۲۸ مهر ۹۹

    از «مومو» خوشم آمد.
    حربه‌ی مفید و مؤثری برای ترساندن بچه‌ها و خانواده‌ها از واتساپ! مثل همان «لولو» که مادربزرگ‌ها ما را از آن می‌ترساندند که سراغ خوراکی‌های ته انباری نرویم!

    مقابله با آن هم ساده است. اگر خانواده‌ها آموزه‌های تربیتی را در سطح قصه شنگول و منگول در خانه پیاده کنند، «مومو» راه به جایی نمی‌برد:
    در را به روی غریبه باز نکنید؛
    شماره غریبه را مسدود کنید؛
    پیام غریبه را جواب ندهید.

    سخت است؟

x
x
دسته‌بندی نوشته‌ها
 پاره هایی از یک نامه‌ی طولانی
 آن چه در ذیل می آورم بخشی از مکاتبه ی دوستانه ای است با برادری عزیز که البته هنوز جوابی از او نگرفته ام. مباحث مطرح شده تا حد زیادی عمومیت دارد و فکر می کنم برای همه ما قابل استفاده باشد.
اگر خواندید و نظری داشتید حتما برایمان ذکر کنید. خدا عاقبت همه ی ما و شما را ختم به خیر کناد!

...

تن های مقاوم در آب رود آب دیده می شوند، نه خزینه حمام.
اگر ابوذر در روزهای سخت مکه کتک نخورده بود هیچ گاه جرات پیدا نمی کرد با شجاعت تمام آن استخوان شتر را در محضر خلیفه بر سر کعب الاحبار خرد کند. شما ابوذر نباشید. اما ابوذر بودن همیشه هم بد نیست.
شراب هم وقتی حرام شد، همه اش حرام شد. نه کم و زیادش. تدریجی بودن اعلام حکم حرمت شراب تأثیری بر شدت و حدت آن ندارد. تدریجی بودن ابلاغ، تأثیری در ذات حکم نمی گذارد. جهت‌گیری همه آن مباحث ناسخ و منسوخ قرآن، تحریم شراب است. این نکته را گفتم که در بحث اصلی (موسیقی) استفاده کنم.
فرموده بودید: خیلی چیزها در سنت نداریم. اما این دلیل بر حرام بودن آنها نمی شود. راست گفتید. همین رادیو و تلویزیون و اینترنت و سینما و ... اصلا امکان بودن در سنت پیامبر را نداشته اند و می بینیم که ذاتا هم حرام نیستند. اما اگر شما از این عبارت می خواهید عدم حرمت موسیقی را نتیجه بگیرید که حتما خودتان می دانید غیر ممکن است: اینکه بعضی چیزها که در سنت نبوده اند حرام نیستند نتیجه نمی دهد هر چیز که در سنت نبود حرام نیست.
شما در هیچ کجای مرقومه مبارکه استدلال و برهانی مبنی بر مفید فایده بودن موسیقی در دین مبین اسلام نیاورده اید و نمی‌دانم، شاید این مطلب از نظر شما بدیهی است. اما باید عرض کنم که برای بنده این چنین نیست و دوست دارم حتما مدارک و دلیل های شما را بدانم. مقوله موسیقی مثل سینما و... نیست که محصول یک تکنولوژی برتر باشد و در صدر اسلام اساسا وجود نداشته و مردم با آن بیگانه بوده باشند. چرا ما در هیچ کجای قرآن، و همه دویست و پنجاه سال سلسله احادیث معصومین که تفسیر قرآن و تعلیم مبانی دینی را در بر می گیرد هیچ اشاره مثبتی به امر موسیقی نداریم؟ (اگر داریم دوست دارم بدانم)

یک جواب ممکن است این باشد که در آن زمان موسیقی اسلامی (!) نداشته ایم. یعنی تلقی مردم از موسیقی تنها یک چیز بوده و آن همان مباحث غنا و مجالس لهو و لعب و ... است. این واقعا خیلی تأمل برانگیز است. چرا در میان آن همه شاگرد امام صادق علیه السلام هیچ کدام به فکر تدوین و تولید موسیقی مناسب حال و مفید برای نشر اسلام و القای شادی و نشاط و هزار جور چیز دیگر به جامعه مسلمین نبوده است؟ در میان آنان از مخترعین و  دانشمندان علوم غریبه تا مباحث پزشکی و شیمی و نجوم و ... وجود دارد. چرا واقعا قدمای ما این چنین از موسیقی پرهیز می کرده اند؟ به نظر شما یک جای کار نمی لنگد؟

یک جواب دیگر هم می تواند این باشد که در آن زمان موسیقی در سطح جامعه وجود نداشته است. آن موسقی که الان در ذهن بنده و شما هست که مردم می فهمیدند و در سطح جامعه بوده نهایتا تک نوازی نی یا شیپور و طبل و این جور چیزهاست و حتما در ذهنمان ارکستر و دسته موسیقی و... نیست. این چیزها مخصوص طبقه شاهان و اشراف بوده است که همواره در کنار آن مباحث دیگر از جمله شراب و زن نیز مطرح بوده و هنرمندان موسیقیدان ازمنه قدیم به مطربان درگاه شاهنشاهی و مغنیان بزم‌های آنچنانی شبانه محدود می شده اند.

واقعا باید این مسئله را با خودمان حل کنیم که چرا اسلام هیچ رویکرد مثبتی به موسیقی (به معنای صدایی که از آلات و سازهای مخصوص در می آید) نداشته است؟ چون در صد و پنجاه سال اخیر و بعد از ایجاد جریان روشنفکری غرب زده کم کم پای موسیقی به معنی ارکستراسیون و نت و ... به محافل خصوصی و عمومی مردم باز شد که دلیل نمی شود موسیقی و شعر ایرانی کاملا به هم عجین شده باشد. شما با مطرح کردن بحث موسیقی در شعر وارد در بحری عمیق شدید که باید نظر کارشناسی داد و نمی توان به طور سطحی از آن گذشت. شما که تصور نمی کنید حافظ یا سعدی برای شعر گفتنش از آهنگساز و این جور افراد کمک می گرفته است که می فرمایید موسیقی و شعر ایرانی به هم عجین شده است؟ یحتمل خواننده خوش ذوق ما از فرط تناسب در اشعار این حضرات به سراغ آن می رود و موسیقی خود را متناسب با الحان شعر تنظیم می کند. اصالت و استواری شعر بی نیاز از خواننده و چهچهه و تار و قیچک و کمانچه است. اگر که این طور نباشد که اصلا شعر یعنی چه. همان آهنگ را بنوازید و رویش دکلمه بخوانید. چه فرقی می کند؟
اصلا بنده با عبارت خواننده سنتی و موسیقی سنتی مشکل دارم. این «سنتی» یعنی چه؟ شما به چه چیز سنت می گویید؟ هر چیز که –ظاهرا-  از غرب نیامده باشد سنت است؟ و هر چیز که سنت بود پس خوب است؟ این عبارت سنت سپر مدافعی است در جلوی همه ی منتقدان که اگر بخواهید با چیزی در بیافتید سنت ها زیر سوال می رود و سنت ها چون مال خودمان است پس خوب است و اصیل است و ...
برای بنده و جنابعالی خیلی افت دارد که سر خودمان را با توجیهاتی اینچنین گول بمالیم. برادر من! اگر این طور است که پس حکم به مجاز بودن تشکیل حرمسرا و بساط قمار و شراب و برده داری و ... هم بدهید. مگر اینها در سنت آبا و اجداد ما نیست؟ شما بگردید هر جا که موسیقی را در حافظه تاریخی ملت ما یافتید اگر یکی از این موارد را نیافتید آن وقت حکم به براعت موسیقی بدهید. به صرف اسم سنتی داشتن که چیزی حلال شرعی نمی شود. مدام به خودمان یادآوری کنیم که ما اول مسلمانیم و بعد ایرانی. این تأکید به مذاق خیلی ها خوش نمی آید. اما مگر ملاک ما برای زندگی کردن همین خیلی ها هستند؟ پس خدا کجای این معادله قرار می گیرد؟ اینجاست که باید جرأت کرد و ابوذر بود. ما باید ابتدا رودربایستی را با خودمان و سپس با دیگران کنار بگذاریم و عمیقا بپذیریم که...
 
پرت افتادیم. برادر من! فرموده بودید چون خواننده سنتی اگر بخواهد به سراغ شعری برود به سراغ حافظ و سعدی و مولوی می رود پس موسیقی سنتی تعالی بخش است. معذرت می خواهم. اصلا چه ربطی دارد؟

اولا که امروزه روز خواننده سنتی اصلا ملاحظه بنده و شما را نمی کند و دستش برسد رهی معیری و معینی کرمانشاهی و فریدون مشیری و طاهره قره العین هم می خواند. نمی گویم شعر این شاعران بد است. اما مطمئنا منظور مورد نظر شما از آن مستفاد نمی شود.
ثانیا حالا مگر هر شعری که سعدی و حافظ و ... گفته است می تواند ما را متعالی کند؟ چه کسی همچین استدلالی را می پذیرد؟ شعر مگر وقتی با فهم نباشد بجز کلمات با وزن و قافیه موهوم و فاقد معناست؟ و شاعر اگر به دنبال رساندن مفهوم نباشد مگر بجز ماشین وزن و قافیه است؟
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
راه بیافتید پیش در و همسایه و دوست و آشنا. اگر یک نفر فهمید این بیت چه معنایی دارد؟ اصلا بر چه مفهوم متعالی اشارت دارد؟ فهمیدن حافظ و مولوی و.. مگر اینقدر ساده و دبستانی است که اگر یک نفر آن را چهچهه بزند پس مفاهیم متعالی منتشر شده است؟ انصافا در این یک مورد مخاطب را مد نظر بگیرید.

ثالثا تازه این بحث شعر است. چه کسی تضمین کرده که اگر شعر زیبا و روح افزای حافظ و سعدی با موسیقی در آمیخت بهتر منتشر می شود؟ چه کسی تأیید می کند که موسیقی کمکی به فهماندن معنای این اشعار می کند؟ اصلا مگر موسیقی می تواند؟ مگر ساحت موسیقی ساحت تعلیم و تربیت است؟ ساحت موسیقی حس و عوالم خیال است و زهی خیال محال که بتواند قدمی به عقل نزدیک شود.

باید حتما در این جا یک شبهه بزرگ را بر طرف کنم:
آیا موسیقی ایجاد معنویت می کند؟
جواب: لا والله. اشتباهی که ما مرتکب می شویم این است که معنویت را تنزل می دهیم و با احساسات یکی می دانیم. چون خود ما در حال و هوای مذهبی و اسلامی تنفس می کنیم و به علت درگیر شدن با ظواهر و مادیات بعضا از روح و نفس خود فاصله می گیریم، هر گاه نغمه موسیقی یا آوازی می شنویم احساساتمان به غلیان آمده و آن روح واقعی که در ضمیرمان پنهان است آشکار می‌شود. چون ضمیر ما (ان شاء الله) پاک است و خداجو، آنگاه که ناخودآگاه به آن رجوع می کنیم باعث تعالی و معنویت می شود. اما ما اشتباه می کنیم و این تحصیل معنویت را به موسیقی نسبت می دهیم. موسیقی صرفا تحریک کننده احساسات است. آنها که ضمیر پاکی ندارد عمرا از شنیدن کاست شب، سکوت، کویر شجریان به پشیزی از معنویت نمی رسند. وقتی احساساتشان تحریک شد مستقیما سراغ همان آلودگی هایی می رود که تا آن لحظه به علت درگیری با مسائل مادی به فراموشی سپرده شده بود...

 یاعلیش
  • ۸۳/۰۷/۱۳
  • حسین غفاری

مرتضی و ما

موسیقی

هنر

گفتگوها (۲۳)

  • وبلاگ نویسان حزب الله
  • بسم رب المهدی .. هدیه به پیشگاهش شاخه ای گل نرگس (خادمون المهدی منتظر شماست)ملتمس دعا و یا حق ببینم این اول شدن جایزه نداره ؟
    بسم الله . برادر عزیزززززز ! بنده هم صاد را می خوانم و هم مهرآب را ! اما آخر خودت آمده ای سیستم کامنت دیه را در صاد خنثی! فرموده ای ! شمارنده هم که از سر اخلاص ، خلاص ! خوب معلوم است که ... ! بشدت التماس دعا. ضمنا از امضاء هوالمحمود مطلب کمتر می بینیم ! بگو که بنویسد و  ما بخوانیم .
    ... التماس دعا ...
  • احسان (سکوتنامه)
  • سلام. با کلیت امر مشکلی ندارم. اما نکته‌ای هم هست که نباید در قیاس بین حال و صدر اسلام و یا مقایسه احکام جاریه کنونی و سنت از نظر دور بماند. آنهم اینست که اساسا در آن دوره مفهوم رسانه به معنای تخصصی کنونی اصلا وجود نداشته‌است. شاید بر این اساس بوده که در میان روایات و اخبار به قول شما دید مثبتی به موسیقی وجود ندارد. بنابر این دادن فتوا به حرمت مطلق موسیقی محل اشکال و بحث است. چه اگر اینگونه باشد٬ بطور مثال همین نوای سیمرغ «مرتضی و ما» هم معطل به استفتا می‌مانَد.
    ...۳- شکی نیست که موسیقی ، در حال حاضر ، یکی از ابزارهای مهم تولیدات رسانه ای است. استفاده از بخشهای مباح آن در راستای اهداف متعالی امری رد شده نیست . باتوجه به استکبار رسانه ای حاکم بر دنیا استفاده از این ابزار نه بذات بلکه بلعرض ضرورت می یابد. اما مجددا تاکید می شود این موضوع موجب اطلاق قید ::حلیت:: یا :: استحباب :: نیست . مثلا - باوجود تفاوت وضعیت مثال - اگر کشتن دشمن واجب بود این موجب حلیت یا استحباب بذات باب قتل نیست بلکه بالعرض کاربرد آن در این وضعیت خاص را حکم می کند چنانچه قتل اسیر از دشمن نیز بطور عادی مجوز شرعی ندارد.
    ۴- در خصوص موضوع وارد کردن عنوان حرمت بر کلیت باب موسیقی محل اشکال است . تا آنجا که بنده می دانم کلیت کامل موسیقی از طوی هیچ یک از مراجع حرام اطلاقی نیست. بلکه مانند شیئی است که پس از زدودن تمامی آلایشها برای بعضی مصارف قابل کاربرد است. اما همانطور که ذکر شد ، حکم کلی موسیقی فقط ، حرام ، نیست. بخش زیادی از موسیقی در حوزه حرمت قرار دارد. و مابقی در حوزه مکروهات و بخش دیگری - اقل آن - در حوزه مباحات . مسئله را روشن ببینیم . موسیقی ، روزه شک دار است که اگر اشکال داشته باشد گرفتن آن حرام است ! - با عرض معذرت محضر ماه مبارک رمضان از قیاس روزه با موسیقی - مسئله بسیار روشن می نمایاند .
    ...۵- آنچه که هست ،‌اینکه این جمله :::اساسا در آن دوره مفهوم رسانه به معنای تخصصی کنونی اصلا وجود نداشته‌است. شاید بر این اساس بوده که در میان روایات و اخبار به قول شما دید مثبتی به موسیقی وجود ندارد:: فاقد دخل مستقیم به موضوع است. احکام اسلام احکامی جهان شمول و فاقد تاریخ مصرف زمانی هستند و بخشی از این احکام دارای متغیرهایی هستند که با مقداردهی های تاریخی و زمانی و مکانی از خود انعطاف نشان می دهند . عصری کردن احکام امری پسندیده نیست. مضاف بر آنکه وضعیت فعلی  موسیقی در مابقی جهان بغیر از ایران آنچنان تفاوتی با دوران جاهلیت ندارد. آنچنان که آنزمان مطرب وساقی و دلبر و ... با هم معنا پیدا می کردند دنسای غرب نیز بر امتزاج آنها با هم ، افزوده است. البته می دانید که در ایران و مابقی جهان اسلام هم این نوع رفتار با موسیقی بر رفتار دینی با موسیقی غلبه دارد.
    و اما آخر اینکه ولایت تکنیک را قبول نکنیم . حالا می پرسمی آیا سینما مستحب است یا واجب ؟ من عرض می کنم این سیستم بررسی موضوعات سیستم صحیحی نیست. در هر صورت ، حتی اگر در وبلاگ مرتضی و ما هم از هنر - موسیقی - که هنر کارش دمیدن روح تعهد در جان انسانها است - برای اهداف متعالی بهره گیری می شود این موجب پذیرش ولایت تکنیک یا حداقل قائل شدن به حوزه حلیت برای آن نیست. هرچه فکر می کنم موضوع را روشن می بینم . انشاء الله برای دوستان نیز اینگونه باشد. نارسایی اگر در کلام بود از این بضاعت اندک بنده بود . یا علی .
    نمی دانم این عادت غریب چیست که وقتی می خواهم به صاد یا نغمه های داوودی یا کوچه مدرسه حجتیه بروم باید بیایم  واز گذر مرتضی و ما رد شوم؟
    بسم الله . صالح جان . صفحه پاسداران را با مطلب مهمی در خصوص شبکه عنکبوت بروز رسانی کرده ام که اطلاع از ان را برای شما و همه بزرگواران دیگر و مطلع شدن از سیر ماجرا ضروری می دانم . یا علی والتماس دعا.
  • احسان (سکوتنامه)
  • سلام. در پاسخ دوست عزیز «پاسداران»٬ ذکر چند نکتهرا ضروری می‌دانم: ۱- رویکرد اینجانب در مواجهه با نظر دوست عزیزمان سید٬ رویکردی عام بود٬ نه صرفا علمی. اگر دید علمی مورد نظر باشد٬ موسیقی پیش از آنی که جزء علوم غریبه باشد٬ بخشی از حکمت است و مجالی جدا می‌طلبد. ۲- من نگفتم که در حلال آن حسابی نیست. گفتم خط بطلان مطلق بر آن نمی‌توان کشید. آن هم به این علت بود که دوستمان از حرمت موسیقی بدون ذکر هیچ قیدی سخن گفته‌اند. و الا قائل به استحباب برای آن نیستم.
  • احسان (سکوتنامه)
  • ۳- در اینکه بحث موسیقی٬ بحثی حساس است شکی نیست. اما این امر دلیل بر استفصال از آن نمی‌شود. فاصله مویینی که در این باب بین خیر و شر برقرار است٬ باید به روشنی و با دقت نظر تبیین شود. حسن و قبح موسیقی چیزی شبیه تفکر در کُنه ذات اقدس باریتعالی نیست که نزدیک شدن به آن منطقه ممنوعه باشد. اتفاقا در این خصوص فتاوی روشنی داریم. هرچند که کاربرد آن در بین افراد مختلف و بنا به شرایط٬ نسبی است.
  • احسان (سکوتنامه)
  • ۴- و اما در مورد رسانه؛ در روزگاری که تقابل اندیشه در قالب جنگ آنتنی (بجای مباحثه و مناظره رو در رو) بروز می‌کند٬ واضح است که مراتب و مقتضیات آن با عصری که اذان٬ تنها تریبون تبلیغ و تنها ابزار هماهنگی مسلمین برشمرده‌ می‌شده٬ توفیر می‌کند. این را نه از باب تسلیم مطلق در برابر موسیقی٬ که از منظر بهره‌گیری از بعد حلال آن عرض می‌کنم. از این منظر «دخل مستقیم» به موضوع دارد.
  • احسان (سکوتنامه)
  • ۵- کجای حرف من تکنوکراسی را تداعی می‌کند؟ اینکه بدلیل تولد دهکده جهانی٬ ناگزیر از بکار بردن آخرین فناوری رسانه‌ای (که البته کاربرد موسیقی هم جزء لاینفک آنست) در رقابت با بنگاههای تبلیغاتی غرب و اندیشه متزلزل و رو به بحران و در عین حال جذاب آن هستیم٬ یعنی قائل شدن به «حوزه حلیت برای تکنیک» ؟
  • احسان (سکوتنامه)
  • همیشه از اینگونه بحث کردن در محیط مجازی به دلیل محدودیت‌های آن پرهیز کرده‌ام. :)
    قبول!
    بسم الله . نمی خواستم وارد بحثی شوم که عمق زیادی دارد وبضاعت من اندک . اما آنچه که می دانم را در چند کامنت به عرض می رسانم .( هم خطاب به سید و هم خدمت شما برادر احسان :) ۱- نگاه اسلام به مقوله موسیقی از روی دسته بندی فقهی آن مشخص میشود. موسیقی در باب علوم غریبه قرار گرفته است. اسلام پرداختن به امور غریبه را برای عموم به مصلحت نمی داند . از جمله است زیج و هیئت و موسیقی و بعض دیگر علوم که آوردن نام آنها اینجا ضرورت نداشته باشد. سوره بقره در مورد کاربرد علوم غریبه - علمی خاص - اشاره دارد آنجا که آن دو فرشته نازل شدند و در مورد آن علم خاص گفتند که این علم مایه فساد است و بین زن و شوهر هم اختلاف افکنی می کند و ...
    ... ۲- اگر حتی برای موسیقی شانی همچون سایر نعمات قائل شویم ، بر اساس فرهنگ ، و آموزه های دینی این را می دانیم که فی حلاله حساب وفی حرامه عقاب. حلال هم حساب و کتاب دارد. و می دانیم که دور شدن از بعض حلال هم قربتا الی الله اگر باشد اجر دارد . مانند روزه گرفتن و ... و منقول است از معصوم (علیهم السلام ) که اجر نپرداختن به موسیقی درختی است در بهشت به همین نام که مومنان از آن بهره مند اند .
    ۳- احکام متداول شرعی ، حداکثر ، و در خوش بینانه ترین نگاه بسوی موسیقی ، برای بخشهای غیر حرام آن ، وضعیتی در حد ::مباح:: قائل شده اند. همانطور که ذکر شد حکم مباح به محدوده غیر حرام موسیقی اطلاق شده . آیا تابحال شنیده اید کسی برای موسیقی استحباب هم قائل شود ؟ موضوع این است که موضوعی که نیمی از تن آن در حرام و مابقی در بهترین شرائط و آرمانی ترین وضع ، مباح است چرا باید محور مباحثه برای دفاع یا رد باشد ؟
    بسم الله . حقیقت این است که من بین بخش زیادی از مطالب آسید صالح ؛ فرمایشات دوست سکوتنامه (آقا احسان ) وعرایض خودم اشتراک معنوی 80 درصدی می بینم . کل این نوع نگاه با احتیاط را هم می پسندم . اما نقدهایی به طرز دفاع از موسیقی داشتم که ذکر شد و الحمد لله که مورد توافق هم بود. موضوع این است که البته نه در حد تفکر در کنه ذات حق ؛ بلکه در حد یک امر نزدیک به حرام ، باید از اشاعه آن ؛ بشکلی که در جامعه ما مرسوم است و پرداختن بی حساب به آن ؛ بشکلی که امروز در جامعه ما مرسوم است ، پرهیز کرد و احتیاط شود مباحث اینچنینی آب به آسیاب بی احتیاطی در خصوص موسیقی نریزد. و ماجرا مثل کاربرد سلاح و تفاوت نگاه مثلا شرق اصیل به آن با نگاه غرب اصیل (منهای عدم اصالت ذاتی غرب ) نشود. غرب استفاده از سلاح و همراه داشتن آن را حق دائمی می داند اما شرق اصیل آنرا باضروره و وابسته به شرایط زمان و مکان و موضوع ، طرح می کند.
    جان کلام معروضات بنده این است که ما - باید صرفا باضروره نه بذات -  برای موسیقی قائل به ضرورت استفاده شویم و در دام توجیه ذاتی آن و پاک کردن حدود نیفتیم . این بسیار مهم است. دوباره به مثال سلاح توجه کنید. ولایت تکنیک آنجا رخ می دهد که این احتیاط رعایت نشود. البته فکر می کنم بین تکنوکراس و لفظی که بعضا در معنای فارسی آن کاربرد پیدا کرده تفاوت وجود دارد و فکر می کنم تکنوکراسی دقیقا نتواند ترجمه انگلیسی دقیقی برای ولایت تکنیک باشد. اما حداقل در این معنای متعارف توافقی از تکنوکراسی ُ بله ُ قائلم که احتمالا بین تکنوکراسی و آن چیزی که من از آن در خصوص موسیقی می ترسم هم فاصله زیادی هست.
  • کوثر_کشتی پهلوگرفته
  • سلام ..معذرت اومدم نظر بدم ترسیدم... اخه منه دور که این طوری تخصصی بلد نیستم ... اومدم سیو کنم... بتونم بگم... مشا الله این قدر طول کشید پشیمونم کرد.... منم نظر دارم اما شرمنده در محضر اساتید... واقعا میترسم.... هر چی برادران گفتند .. منم قبول... با تلخیص البته... اما با سکوتنامه موافقم در این محیط مجازی نمی شه این بحث های مهم را به نتیجه رساند و یا گسترش داد.. اما باز به همت شما.... معذرت جسارت کردم... و نظر دادم... از این به بعد فقط خوانندم... و یه سلامی فقط عرض میکنم... برای من وبلاگتون مفید و اموزنده بود.... دعا گوی شما... یا حق.. یوسف فاطمه بیا
  • درویش مصطفا

  • حکما نقاره هم تا نقاره امام رضا نباشه توفیر نمی کنه ! یا علی مددی ...
    جریان سلمان چیه؟ !!...ی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی