بعد از انفجار «بمبهای خبری» باید منتظر دو اتفاق باشیم:- بازار داغ شایعات: ابهامات، دلنگرانیها و نیازهای روانی مخاطبان انبوه، کششی فوقالعاده در بازار شایعات ایجاد میکند. به نحوی که آمار تولید و توزیع شایعات پیرامون موضوع بمب خبری به شدت افزایش مییابد.- باز تولید جریانهای رایج رسانهای: توجه افکار عمومی به موضوع بمب خبری فرصتی ایجاد میکند تا جریانهای رایج خبری خود را در آینهی بمب خبری بازتولید کنند. درگیریهای حزبی، طرفداران و مخالفان یک موضوع، سلبرتیها و دلقکها، همه و همه خودشان را به رودخانهی بمب خبری میاندازند تا بیشتر دیده شوند.
وظایف یک «سردبیر» خارج از موارد زیر نیست:- سفارش گذاری برای تولید مطلب- جمعآوری مطالب- انتخاب مطالب- اولویتبندی مطالب- وزندهی به مطالب- ویرایش مطالباینها یعنی به خروجی کار هیچ رسانهای نمیتوان برچسب تطابق کامل با حقیقت چسباند. چون رسانهها «سردبیر» دارند.
آیا شخصیتهایی که قبلاً به عنوان ستاره در تبلیغات حضور داشتند، شخصیتهایی ارزشمند و فرهیخته بودهاند؛ ولی الان اوضاع تغییر کرده؟ یعنی قبلاً اوضاع خوب بوده و الان بد شده؟ یا از اولش هم بد بوده، اما الان دیگر گندش را درآوردهاند؟برای مواجهه با حقیقت، به جرأت و جسارت زیادی نیاز است و باید خط سیر «ابتذال توجه» از صدا و سیمای ملی تا اینستاگرام صهیونی را دنبال کرد. وقتی ما خودمان انبوه مطربان و دلقکها و بدنورزان را به الگوهای مردم تبدیل کردهایم، نمیتوانیم از ادامهی این سیر قهقرایی در فضای مجازی ناراحت باشیم.من شخصاً از تشکیل هر گونه اتحادیه و صنف برای دلقکها -حتی توسط خود دلقکها- استقبال میکنم و به نظرم موجب ارتقای سواد رسانهای خواهد شد.
ما برای رهایی از عادات و تعلقاتِ پوچِ رسانهای، به جرأت و جسارت فراوانی نیاز داریم.خلاقترین انسانهای دوران ما آنهایی هستند که میتوانند حباب شیشهای هنجارهای عرفی -تحمیلی- گذران اوقات فراغت و تمتع از رسانه را بشکنند و حیاتی نو طرح بزنند.
روشهای اقناعی روی ضعفهای روانی انسان استوار هستند.مثلاً ذهن انسان، تنبل است و راه نزدیک را به راه دور ترجیح میدهد.پس روشهای اقناعی از این ضعف بهره میگیرند و بین دو کلمهی «زیبا» و «خوب» که در یک گروه قرار دارند رابطهی یک به یک برقرار میکنند و دائماً از این رابطه سوءاستفاده می کنند: «زیبا = خوب»
ما در ذهنمان کلمات، مفاهیم و صفات را کنار مترادفهایشان دستهبندی می کنیم.مثلاً «نیک، پسندیده، خوب، زیبا، پاک، درست، قابل اعتماد، و ...» در گروه کلمات مثبت و «بد، پلید، زشت، مضر، کثیف و ...» در گروه کلمات منفی. برقراری رابطهی مستقیم بین کلمات یک گروه در ذهن ما سادهتر از برقراری ارتباط بین کلمات در دو گروه مختلف است. یعنی رابطهی «خوب = پاک» سادهتر برقرار میشود تا «زشت = پاک»
از گذشتههای دور تا امروز، آدمها برای به رفتار درآوردن دیگران و پذیراندن نظراتشان به آنها از سه روش زیر -به تفکیک یا توأمان- بهره میبرند:- اجبار (توسل به قدرت سخت)- معامله (توسل به قدرت پول)- اقناع (توسل به قدرت زبان)