و در تاریخ خواهند نوشت که در سنه یکهزار و سیصد و نود و نه شمسی، که سفاهت و شقاوت و کرونا از اینجا تا ینگهدنیا را در نوردیده بود، شبپرههای ریشپرفسوری آخرین تلاشهایشان را میکردند تا زیر سایهی جهل و درماندگی عوام، خود را از آفتاب حقیقت مصون دارند...
البته من مدتهاست به توصیه استاد اخلاقم (!) پایم را از مناقشه با سیمکشها بیرون کشیدهام. اما به پاس رادمردی و زمانشناسی سروران ارجمندم «دکتر کمیل خجسته» و «دکتر عبدالحسین کلانتری» در پاسخگویی به آخرین تقلای مستفرنگهای نشسته بر گردهی ملت، شما را به خواندن یادداشتهای زیر دعوت میکنم:
دنیای استیو جابز و دنیای وزارت ارتباطات
کمیل خجسته
«جهان مصالحهها» یا «منازعات پلتفرمی»؟
عبدالحسین کلانتری
+ الیس الصبح بقریب؟
++ شادی روح سیدمجتبی نواب صفوی صلوات.
در فروردین، اردیبهشت و خرداد ۱۴۰۰ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، در
یک پروژه کوچک شخصی، مشغول جمعآوری شواهد دمدستی درباره سطح فهم و ادراک
عمومی نخبگان و مدیران جمهوری اسلامی (چپ و راست و وسط و بالا و پایین و قبلی و بعدی) نسبت به مقوله «حکمرانی سایبری» شدم.
همانزمان برخی از این شواهد و مثالها را با عنوان «همه با هم رد دادن!»
در کانال بله ازسرنوشت هم منتشر میکردم.
جالب آنکه انتشار تدریجی این شواهد منجر به دریافت تعداد بیشتری از چنین مثالهایی از سوی مخاطبانم شد.
همچنین
مجبور شدم دو جلسهی طولانی سه ساعته با گروههایی از شاگردان سابقم که از
نوجوانان و جوانان انقلابی هستند برگزار کنم و به سؤالات جدی و هولناک
آنها، پاسخهایی ساده بدهم!
حالا و صرفاً برای ثبت در تاریخ، این مجموعه کوچک را به طور عمومی منتشر میکنم.
یکی از راههای آموزش تفکر انتقادی، مرور مثالها و روایتِ وقایعی است که در آنها خطاهای شناختی و فنون اقناعی دست به دست هم دادهاند تا یک واقعیت ساده به مسألهای پیچیده و کشدار در یک دورهی تاریخی تبدیل شود. ماجرای ادبی-تاریخی این غزلِ پرآوازه، نمونهای جالب و آموزنده است:
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو
شرح دهم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو