شما با شنیدن کلمه «آندلس» به یاد چه چیزی میافتید؟
سطح معلومات عمومی ما از سرزمین آندلس به شنیدههایمان از سخنرانیها و احیاناً مطالعات گذری و پراکنده در متون خبری محدود میشود. داستانی بارها گفته شده از سقوط سرزمینهای اسلامی اسپانیا با نفوذ بیبندوباری و عیش و عشرت در جوانان مسلمان. اما آیا حقیقت همینقدر ساده و سر راست است؟
محقق ارجمند استاد «رسول جعفریان» در سال ۱۳۹۶ ش. تأملاتی پیرامون «داستان سقوط آندلس» داشتند که آن را در قالب یک یادداشت مجازی با عنوان «داستانی که تبدیل به حقیقت شد» و سپس یک کتابچهی دیجیتال با عنوان «تبارشناسی طرح مسأله اندلس در کتابهای فارسی» منتشر کردند.
تبارشناسی طرح مسأله اندلس در کتابهای فارسی
در اینجا ابتدا گزیدهای از یادداشت استاد جعفریان را ذکر میکنم و علاقمندان را به مطالعه کامل این کتابچه دعوت میکنم:
تبدیل شدن حکایت به تاریخ فراوان رخ میدهد و در پی آن آثاری از خود برجای میگذارد که گاه بسیار جالب و جذاب است... باید عرض کنم که این اتفاق فراوان میافتد، گاه عمدی و گاه سهوی، اما در هر حال برای این تبدیل بستری لازم است که اگر فراهم باشد به راحتی این دگرگونی صورت گرفته و یک داستان ساختگی، تبدیل به یک حقیقت تاریخی شده و به تدریج، استناد به آن از میان داستانسرایان عبور کرده به میان افرادی که قدری بالاتر از این سطح قرار دارند از نویسندگان و حتی پژوهشگران که حوزه کارشان موضوع دیگری است اما از اینها به عنوان اصول موضوعه استفاده می کنند، نفوذ میکند.
این اتفاق در بسیاری از ملل میافتد و نمونههای فراوان دارد... این داستانها (مانند ماجرای مستر همفر) اغلب با اهداف خاصی ساخته میشوند، اما وقتی نیاز به آنها در عمق جامعه و شرایط درگیر با آن وجود داشته باشد، تردیدی در صحت و درستی آن صورت نمیگیرد.
زمانی که با حمله ناپلئون به مصر در ابتدای قرن ۱۹ م. پای اروپائیان به مصر رسید، تصرف در این دیار توسط اروپایی ها آغاز شد... و حضور فرنگیان در مصر تغییرات زیادی را ایجاد کرد. مدارس و تربیت شاگردان جدید، رواج فرنگی مآبی، تغییرات تمدنی ... و اعطای برخی از آزادی های مذهبی... دانشجویانی هم به پاریس رفتند و با تحصیلات تازه به مصر بازگشتند.
بسیاری از مسلمانان در این زمینه احساس خطر کرده و به مبارزه فکری با غرب پرداختند... در این وقت، پزشکی با نام عبدالرحمن اسماعیل تلاش کرد ماجرای این تصرف را با آنچه که در اواخر قرن ۱۵ م. (سقوط گرانادا/غرناطه آخرین امیرنشین مسلمان در اندلس) بر سر اندلس/اسپانیا آمده بود، در یک داستان بیان کند تا بتواند مردم را تحت تاثیر قرار داده و آگاه کند. در واقع چون اندلس از دست رفته بود بیم آن بود که مصر هم از دست برود. کتاب غادة الاندلس اثر عبدالرحمن اسماعیل (۱۸۹۷ م.) ... بیانگر آن بود که چطور غربیها اندلس را از چنگ مسلمانان درآوردند.
سالها بعد یک مفسر مصری با نام طنطاوی جوهری (۱۹۴۰ م.) صاحب تفسیر جواهر، ذیل یکی از آیات سوره احقاف، خلاصه ای از کتاب غادة الاندلس را در چهار صفحه آورد بدون آن که اشاره کند که این یک داستان است.
اساس این حکایت این بود که اروپائیان از طریق یک مسلمان فاسد، توانستند در اندلس نفوذ کرده با ایجاد روابط تجاری و اقتصادی، ساختن مدارس، ایجاد تفرجگاهها و باغهای ملی و رواج میخواری و گسترش بیحجابی مسلمانان اندلس را فاسد کرده و آنجا را تصرف کنند.
درباره اندلس سوال مهمی برای مسلمانان مصر مطرح بود: «اروپاییها از چه ابزار و روشی برای تصرف اندلس استفاده کرده بودند؟» و «فساد اخلاق» میتوانست پاسخ پرسش آنها باشد. چون [موضوع حیا و عفت عمومی و نوع پوشش و روابط زن و مرد] برای مسلمانان بسیار اهمیت داشت و در ظاهر یکی از تفاوتهای عمده آنان با غربیهای ولنگار بود. مسلمانان خیلی راحت چنین میفهمیدند که غربیها فحشا و فساد را میآورند تا آنها را از زندگی کردن انداخته و کشورشان را غارت کنند.
این مشکل برای بسیاری از بلاد دیگر اسلامی از جمله ایران هم مطرح بود. بنابرین طبیعی بود که این حکایت به نوعی بستر لازم را در ایران هم داشت. در سال ۱۳۵۰ ش. کتابچهای در قم با عنوان «غروب آفتاب در اندلس» انتشار یافت. کتاب مقدمهای درباره اندلس دارد و در ادامه متنی از تفسیر الجواهر طنطاوی ... (بدون ذکر منبع اصلی جواهری) را ترجمه کرده است...
باید توجه داشت که بحث درباره اندلس در آغاز عصرِ جدیدِ مسلمانان، که متوجه تمدن گذشته خود شدند، قدری دردناک مینمود، بنابراین طبیعی بود که به دلایل مختلف به آن توجه کنند و درباره آن بنویسند.
در ایران کتابی با عنوان «سرزمین خاطرهها» توسط یکی از فضلای آن وقت حوزه ... نوشته شده و ... مکرر به چاپ رسید. در این کتاب ابتدا شرحی از تصرف اندلس توسط مسلمانان داده شده و یک مرور تاریخی سریع بر آن شده است و در ادامه بحث از علل انحطاط اسپانیا سخن به میان آمده که تقریبا برگرفته از همان کتاب غروب آفتاب در اندلس است. در این بخش از نقش کلیسا و استعمار یاد شده و این که کلیسا با چه ابزاری توانست اسپانیا را از دست مسلمانان خارج کند: ایجاد اختلافات داخلی ... و اشاعه میخواری و شهوترانی در میان جوانان به وسیله ایادی کلیسا.
این ادبیات که روش تصرف اندلس رواج فحشا و فساد بوده به همین جا خاتمه نیافت و در نوشته های فارسی دست بدست شده و نقل شد. مکرر در آثار شهید مطهری هم آمده بدون آن که ایشان مأخذی برای آن نقل کند...
کتاب دیگری که شرح این داستان را باز بر همین اساس آورده، کتاب «مناظره دکتر و پیر» اثر شهید هاشمینژاد است که به تفصیل از تمدن مسلمانان سخن گفته و به اندلس که رسیده، از داستان انحطاط آن با رواج میخوارگی و بی حجابی دختران نصارا و جز اینها یاد کرده است.
... وقتی چنین اندیشهای با این وسعت انتشار مییابد، نباید شگفتزده شد که این مطلب توسط رهبری هم مطرح شود. ایشان در اینباره فرمودهاند: «سیاست امروز، سیاست اندلسى کردن ایران است! ... روزگارى مسلمانان در جنوب اروپا و در اسپانیا تا جنوب فرانسه، کشورى اسلامى بهوجود آوردند. این کشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن اندلسی قرون اولیه اسلام شکوفا گردید... اروپاییها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامى بلند مدت کردند... آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههاى مختلف مسیحى، مذهبى یا سیاسى داشتند. یکى از کارها این بود که تاکستانهایى را وقف کردند تا شراب آنها را به طور مجّانى در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمىکند. امروز هم آنها همین کار را مىکنند.»هدف ما از طرح این مطلب، اثبات و انکار هیچ نکتهای درباره تاثیر فساد در جوامع اسلامی، یا اهداف غربیها و قضاوت درباره مسائل جاری محل اختلاف میان دیدگاههای مختلف در این زمینه یا جز اینها نبوده و نیست. طبعا اگر کسی سیر بحث را ملاحظه کند، احمقانه است اگر تصور کند، نویسنده سطور این مطالب را برای دفاع از دیدگاه خاصی درباره غرب یا شرق یا تأثیر فساد و جز اینها عنوان کرده است. هدف بنده به عنوان یک علاقمند به رشته تاریخ، نشان دادن این نکته به دانشجویان تاریخ بود که چطور یک حکایت و داستان تبدیل به تاریخ و حقیقت تاریخی میشود...
اگر رواج بیبندوباری علت تامهی سقوط آندلس نبوده، پس این سرزمینهای مهم اروپایی چطور بعد از ۸۰۰ سال حضور مسلمانان، به تصرف صلیبیان درآمد؟
حالا یک پرسش دقیق تاریخی-تمدنی داریم و میدانیم که به سادگی نمیتوان به آن پاسخ داد. پاسخ چنین سؤالی مستلزم بررسی همهجانبهی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شرایط حضور مسلمانان در شبهجزیره ایبری (اسپانیا+پرتغال) است.
برای آشنایی سریع با آنچه در این سرزمین گذشته، توصیه میکنم ابتدا یادداشت «داستان مختصر اندلس» را مرور کنید که به طور مختصر هشت مرحله تاریخ اندلس (از ۹۲ تا ۸۹۷ ق.) را به همراه نقشههای تاریخی شرح داده: فتح اسلامی، عصر والیان، عصر اموی، حکومت عامری، دوران ملوک الطوائف، حکومت مرابطین، حکومت موحدین، پادشاهی غرناطه و سقوط اندلس.
در یک نگاه سریع، این هشتصد سال به شکل ورود تدریجی اسلام، گسترده شدن آن در شبهجزیره، ایجاد تغییرات فرهنگی، جنگهای فراوان داخلی و خارجی، توسعههای علمی-تمدنی، از دست دادن گام به گام متصرفات و اخراج کامل مسلمانان قابل مشاهده است. طبیعتاً درک پیچیدگیهای همه وقایع این ۸۰۰ سال کار آسانی نیست. فهم اتفاقات تو در تو و درک شرایط زندگی چندفرهنگی مردمان این مناطق به سالها مطالعه و بررسی نیاز دارد. شبهجزیره ایبری در دوره امویان فتح شد و در قرنهای بعدی با وجود تغییر و تحولات فراوان در قلب عالم اسلام، همچنان با نگاه اموی اداره میشد. تا وقتی عینک نزدیکبین به چشم داریم و عبارت «حکومت اسلامی» در ذهنما چیزی شبیه «جمهوری اسلامی» در ایران و عراق و پاکستان یا حتی داعش و طالبان باشد؛ نمیتوانیم به حقیقت آنچه در اندلس در جریان بود پی ببریم.
برای درک دقیق شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اندلس، مطالعه مقاله عالمانه استاد «محمدرضا شهیدی پاک» به عنوان «علل واقعی سقوط آندلس و نظریه ابنخلدون» که در بهار ۱۳۹۰ ش. در اولین شماره فصلنامه علمی-پژوهشی «پژوهشنامهی تاریخ اسلام» منتشر شده است میتواند بسیار راهگشا باشد:
مقاله علل واقعی سقوط آندلس و نظریه ابنخلدون
چون میدانم مطالعه مقالات علمی تاریخی برای مخاطب این خانه احتمالاً کاری دشوار است، در اینجا خلاصهای از علل سقوط آندلس را -به بیان این مقاله و البته با تصرّفات خودم!- ذکر میکنم:
الف) علل عام سقوط آندلس
۱. جنگهای پیاپی
صدها نبرد خونین و شورشهای فراوان در روزگار دولت امویان اندلس و دولتهای پـس از آنان؛
جنگطلبى مسیحیان و جنگیدن آنان با مسلمانان و جنگیدن مسلمانان با یکدیگر، از ویژگیهای پایدار زندگى اندلسى بود.
۲. پیامدهای منفی فشار جمعیت
مهاجرت انبوهى از دستههای عرب، بربر، یهودیان، ایرانیان، بردگان سیاه و ... به جزیره آندلس، این منطقه را گرفتار قحطى و گرانى کرد.
۳. نابرابری توزیع جمعیت
موانع جغرافیایى سرزمین آندلس، عامل توزیع نابرابر و ناعادلانه گروههای گوناگون نژادی (مهاجران) بود؛
مثلاً عربان شام در مناطق شهری آندلس ساکن شدند و بربرهـا در نقاط خط مقدم نبرد بـا مسیحیان در ایالتهای شمالى؛
جمعیت انبوه بربر و عرب غیر اُموی در وضع بد غذایی و اسکان و کار، ناگزیر بودند در برابر نابرابری سیاسی دولـت امـوی آندلس تاب بیاورند. این شکل از انتشار جمعیـت، گروههای جمعیتى را به شورش برمیانگیخت و مانع فراگیری زبان عربى در سراسر آندلس شد و از اینرو، وحدت قومی و دینی و فرهنگی نیز فراگیر و ژرف نشد و پایههای قدرت مهاجران در آندلس همواره لغزان ماند.
۴. محیط زیست
کویری شدن صحرای آفریقا، سرچشمه مهمترین رویدادهای پس از میلاد مسیح (ع) در سرزمینهای مدیترانهای است؛
از آخرین روزهای غرناطه هم گزارشی مستند درباره قربانیان طاعون و وبا در غرب اسلامی (آندلس) وجود دارد.
ب) عوامل خاص سقوط آندلس
۱. رویگردانی عربان شامی اموی از هدفهای فتح
عربان به انگیزه انتشار اسلام به آندلس رفتند و پرچمدارانِ نیروهای فاتح، چند تن از صحابه و شماری از تابعان بودند که جاذبه آنان را در تعبّد و صفات برجسته معنوی ستودهاند. آنان تعلیم قرآن و گسترش فقه و آیینهای اسلامى را وظیفه اصلى خود مىدانستند؛
اما موج معنوی دهههای نخست فتح، به زودی جایش را به تعصب عربی اموی داد و آندلس آخرین سرزمینی است که بقایای امویان تا سه قرن بعد از روی کار آمدن عباسیان، همچنان تحت تصرف داشتند.
۲. استبداد و فساد و سوء تدبیر امویان
از عوامل مهم سقوط آندلس فراگیر شدن فساد و غفلت از آبادانی واقعی شهرها است.
[اما بر خلاف تصور قبلی] حاکمان امـوی آندلس خود زمینهساز چنین چیزهایی بودند. زندگی فاتحان آندلس با نوشیدن مُسکرات و دیدن نمایشها، به تسلیم شدن در برابر جنون برآمده از خمر و زن و تندروی در بیشرمی انجامیـد. «امویان» فرهنگ دمشقی اموی را در آندلس از لحاظ غنا و طرب، گسترش دادند و ماندگار کردند!
۳. رویارویی با تشیع
از کارهای فاسد امویان در آندلس، ریختن طرح دوستى با دشمنان اسلام برای حذف تشیع، رقیب دیرینه آنان بود؛
خلافت فاطمی [اسماعیلیه] و ادریسیان [زیدیه]، دو حزب قدرتمند شیعه بودند که سراسر کنارههای مدیترانه را در دست داشتند؛
دولت اموی برای ایستادگی در برابر سیاست این دولتهای شیعه در مدیترانه غربی، روابط خوبی با دولتهای اروپایی برقرار ساخت.
۴. ازدواج عربان با زنان بومی اسپانیا
ازدواجهای فراوانی میان مسلمانان و مسیحیان صورت پذیرفت و بهسرعت رواج یافت؛
پیامد بیرونی ازدواج با مسیحیان، پیدایش گروهی به نام «مُوَلّدین» تازهمسلمان بود. آنان بارها به همکیشان مسیحی خـود پیوستند و بزرگترین عامل شورش و ناامنى مستمر در شهرهای بزرگی ماننـد آندلس، طلیطله، قرطبه و ... بودند.
۵. فروپاشی خلافت اسلامی
سالها قبل از سقوط آندلس، چالشهایی در حوزه قدرت خلافت اسلامی پدید آمده بود؛
جنگهای صلیبی، خروج ایران و مصر از سلطه خلافت بغداد، سقوط بغداد و در نهایت روی کار آمدن دولت مغولى، از آغاز دورهای جدید در تاریخ اسلام و حذف قدرت خلافت واحد خبر میداد.
۶. فساد مرابطین
سلسلهی مرابطین خود را بازوی خلافت عباسى در غرب سرزمینهای اسلامى مىدانستند و سیاست گستردهای را برای رسیدن به منویّـاتِ خلافت عباسى در مغرب و آندلس پیگرفتند؛
اما آنان علاوه بر دچار شدن بـه فساد سیاسی، به فساد اخلاقی گستردهای نیز گرفتار آمدند و به جای پی گرفتن جنگ با دولتهای شـمال آندلس، رفاه زندگى آندلسى و لذّتهای دنیایی را به جای پرداختن به مصالح مسلمانان برگزیدند و سیره امویان آندلس را در این زمینه دنبال کردند.
۷. ناتوانی دریایی مسلمانان و پیدایش قدرت دریایی اروپایی
پس از سقوط دولت موحدین، ناوگان بزرگ آنها که بر مدیترانه چیرگی داشت، تجزیه و نابود شد؛
در ادامه اروپاییان بر بندرهای مهم و راهبردی مدیترانه و اقیانوس اطلس چیره شدند و به کمک ناوگان خود راه کمک به شهرهای اسلامی آندلس را بستند. لذا بسیاری از بخشهای ساحلى آندلس با محاصره دریایى و بر اثر گرسنگى و ضعف ساکنان مسلمانش سقوط کرد.
۸. کشمکش داخلی دولتهای اسلامی مغرب با یکدیگر
همزمان با سقوط پیدرپی شهرهای آندلس، روابط دشمنانه دولتهای مسلمان با یکدیگر، مغرب و افریقیه را به میدان خونین نبردهای درازمدّتِ فرسایشى بدل ساخت و امکان تمرکز بر مسأله آندلس را از آنان گرفت.
۹. فروپاشی اقتصادی جهان اسلام
چیرگی ناوگان اروپایی به ویژه پرتغال بر دریای مدیترانه و قانونى شدن دزدی دریایى در این منطقه؛ موجب راکد شدن بازار تجارت بینالمللى در مدیترانه غربى شد و در پى آن، اقتصاد مسلمانان مصر و آندلس که بـه رونق تجارت دریایى وابسته بود، روی به ورشکستگی نهاد و سرانجام به مرگ جاده دریایى ابریشم انجامید.
۱۰. سقوط علمی و فرهنگی مسلمانان
سرسختی و جمود اندیشه فقهی و کلامی فقیهان مالکی و سلفیگری و حذف کامل دیگر مذاهب فقهی از غرب اسلامی؛
محدود شدن کوششهای فلسفی به کوششهای گروه اندکی از عالمان مسلمان و سرکوب شدن دانشمندان فلسفهگرا؛
فروپاشی نظام آموزشی در غرب اسلامی و از دست رفتن بالندگی و پویایی آن؛
هجرت نخبگان و آواره شدن دانشمندان اسلامی آندلس میان مغرب، مصر، مراکش، تونس و بلاد شام و رقابت دولتهای اسلامی مغرب و آندلس با یکدیگر بر سر علمای آندلسی مهاجر.
۱۱. نزاع خانوادگی غرناطه بر سر قدرت و سقوط آندلس
دولت کوچک غرناطه/گرانادا سقوط کامل آندلس را حدود ۱۵۰ سال به عقب انداخت. این دولت با اینکه همواره در معرض یورش دولتهای مسیحی بـود، دورهای از شکوفایی تمدن اسلامی در آندلس پدید آورد. اما این دولت نیز گرفتار نزاع خونین خانواده سلطنتی بر سر قدرت شد و با دشمنی و نزاع خانواده سلطنتی و وزیرانش و خیانت و همکاری درباریان با دولت صلیبی و بیرون کردن نیروهای مؤمن و کارآمد از صحنه یا کشتن آنان، رو به زوال رفت.
«تسلیم شدن گرانادا» : پادشاه مسلمان شهر را به ملکه و پادشاه کاتولیک تسلیم میکند.
نقاشی رنگ و روغن روی بوم، ۱۸۸۲ م. اثر فرانسیسکو پرادیلا ارتیز
*
همه ۱۵ موردی که در بالا ذکر شد، ابعاد مختلف زوال و فروپاشی یک تمدن را توصیف میکند. با این حساب، سادهسازی مسأله به «عیّاشی جوانان مسلمان» و «مکر و نیرنگ کلیسا» نوعی از اهمالکاری فکری محسوب میشود.
البته همانطور که استاد جعفریان هم گفتهاند، مورخین به هیچوجه به دنبال کمرنگ کردن نقش اروپاییان در فساد و فروپاشی جوامع اسلامی و ایمانی نیستند. بلکه با نگاهی عمیقتر به کاوش واقعیت آنچه رخ دادهاست میپردازند.
مطالعهی تاریخ باید به تیز شدن نگاه و عمیقشدن فهم و دقیقشدن تحلیل ما از مسائل بینجامد؛ نه چماق ساختن و بر سر و روی هم کوفتن!
زندگی یک انسان دارای پیچیدگیهای فراوانی است. به همین نسبت پیچیدگی زندگی چندین انسان بسیار بیشتر است و تاریخ یک تمدن را نمیتوان با جوابهای تستی و جملات یک خطی تحلیل کرد. زنهار که «تحلیل آسان» را جایگزین «تحلیل درست» نکنیم.
*
اگر کمی حال و حوصله دارید و بعد از مرور این یادداشت انگیزه پیدا کردید که درباره «آندلس» آنگونه که بود بیشتر بدانید، اکیداً توصیه میکنم که مستند ۹۰ دقیقهای دقیق و عالمانهی «طلوع و غروب آندلس» را ببینید که کاری است از آقای محمود جوانبخت. مصاحبه ایشان با خبرگزاری فارس هم در همین موضوع خواندنی است.
ممنونم از رحمتی که برای گردآوری این مطلب کشیده اید.