اولین برخورد من با ابیات کتیبهی ایوان نجف -مثل خیلی از دیگران- در این تضمین زیبای سید حمیدرضا برقعی در چهارپاره «خانه پدری» بود:
باز هم در شکوه ایوانت
مستم، آشفتهام، پریشانم
دارم آن شعر روی ایوان را
جای اذن ورود میخوانم:
«زائران درگهت را بر در خلد برین
می دهند آواز طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِین»
این کتیبه محور اتصال روایت شاعرانه نماهنگ دلنشین «خانه پدری» با حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام است که با هنرمندی محمدباقر مفیدی کیا و همکارانش در سال ۱۳۹۶ ساخته شده. بعدها در گزارشهای ستاد بازسازی عتبات دیدم که در دهه نود شمسی، در فرایند مرمت ایوان نجف، این کتیبه را به زحمت و دقت بازسازی کردهاند. کتیبهای که بازمانده از حدود سیصد سال پیش و مربوط به عهد نادرشاه افشار است.
اما شاعر این بیت کیست و چگونه چنین شرفی یافته است؟
«حسن بن محمود کاشی آملی» از شاعران شیعی مذهب قرن هفتم هجری قمری است. خانواده وی از مردم کاشان و مقیم آمل بودند. او زندگانی را به صلاح و تقوی و قناعت میگذرانید و حاضر نبود از شعر و شاعری ارتزاق نماید. وی درباره خویش مینویسد که هیچگاه سخنش برای دنیا و کالای دنیا نبوده و از
جمله شاعران مدیحهسرایی نیست که از دیوانهای کهنه و نو شعری فراهم سازد
تا در ذکر محامد فرمانروایان عصر به کار گیرد و از این راه توشهای اندوخته
و زندگی مرفهی سامان دهد.
در عصری که سلطان محمد خدابنده (حکومت ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه.ق.) تمایل شیعی خود را آشکار کرده و نیازمند آن بود تا عالمان و ادیبان به کمک وی بشتابند، شیخ حسن کاشی این نقش را در بخش ادب عهدهدار شد. او در محضر علامه حلی به ترویج فرهنگ شیعی در ایران عصر مغول پرداخت و تمامی اشعارش را به نعت و منقبت اهل بیت علیهمالسلام و به طور خاص امیرالمؤمنین علیهالسلام اختصاص داد.
هفتبند مشهور او که در قالب ترکیببند سروده شده از درخشانترین نمونه اشعار ولایی در وصف قدر و منزلت امام علی علیهالسلام است که به گواهی ادیبان، تأثیر غیر قابل انکاری بر شاعران شیعی قرنهای ۹ و ۱۰ از جمله محتشم کاشانی داشته و سرمنشأ سرایش بسیاری از اشعار ستایش اهلبیت علیهمالسلام پس از وی بوده است. این ترکیببند در هر یک از بندهای هفتگانه، سیزده بیت دارد و مجموعاً دارای نود و یک بیت است و با این بیت آغاز میشود:
السلام ای سایهات خورشید ربّالعالمین
آسمان عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
هفتبند، جایگاه نمادین و اسطورهای در شعر فارسی شیعی یافته است. شاعران متعهد، آن را مورد توجه جدّی قرار داده و گویی مرامنامهای بوده که بسیاری از اعتقادات امامیه در آن تبیین شده است. همین امر باعث شده است که از دیرباز شاعران پارسیگوی با اقتفا، جوابیه، تضمین و تخمیس و نظیرهگوییهای هفتبند کاشی، از این رهگذر، جویای تقرّب به اهلبیت علیهمالسلام و به دنبال کسب جایگاه و آبرو در این راستا باشند. شروحی نیز بر هفتبند کاشی نگاشته شده است.
متن کامل هفت بند حسن کاشی در ستایش امیرالمؤمنین علیهالسلام
بیت مورد اشارهی ما، آخرین بیت از آخرین بندِ این اثر ماندگار است که بر دیوار سمت راست ایوان نجف نقش بسته است:
جالب آنکه بیت اول همین بند هفتم هم بر سینه دیوار چپ ایوان نجف نگاشته شده است و هر چند که امروز کمتر به چشم میآید اما معلوم است که چهارصد سال بعد از حیات شاعر، شهرتی بیهمتا داشته که به چنین مقامی رسیده است:
تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام
خاک آن دارد شرف بر زمزم و بیتالحرام
«شیخ حسن کاشی» شاید تنها شاعر پارسیگوی عهد قدیم است که بعد از مرگش به دستور حاکم وقت، آرامگاهی باشکوه برای او ساخته میشود. اولجایتوی مغول بنای اولیه بر روی مزار این شاعر شیعی را به سبک همان بارگاهی میسازد که برای مزار خودش ساخته بود. این بنا یک بار در عهد شاه طهماسب اول صفوی و بعدها در عهد فتحعلیشاه قاجار مرمت و احیا میشود.
مزار شیخ حسن کاشی امروز در شهر سلطانیه زنجان، و با فاصله ۱.۸ کیلومتری از گنبد باشکوه سلطانیه و آرامگاه الجایتو قرار دارد.
نگاهی به خط سیر زندگی «ملاحسن کاشی» ما را با جغرافیای تاریخی گسترش شیعهگری در ایران از دوره ایلخانیان تا صفوی آشنا میکند: خانوادهای کاشانی که در عهد ایلخانان از حاشیهی کویر مرکزی به حاشیهی دریای خزر کوچ میکنند و فرزندی اهل فضل و ادب که از جلگههای سرسبز آمل به کوهستانهای سردسیر زنجان میرود تا در پایتخت ایران در مرکز توجه قرار بگیرد.
شهرهای مهم امروز ایران که در میان این مثلث جای میگیرند یعنی قم، ری و قزوین همگی در قرنهای بعدی به مراکز توسعه فکری و دینی شیعی تبدیل میشوند. قزوین پایتخت صفویان میشود و ری تختگاه قاجار و قم دارالعلم شیعی در عصر پهلوی. چنانکه تا قبل از عصر ایلخانان نیز سرتاسر این منطقه مدفن امامزادگان و فرزندان اهل بیت علیهمالسلام بوده است. نواحی مهمی مثل طالقان یا ساوه و مشهد اردهال در دل همین مثلث از گذشتههای ماقبل مغول نیز کانونهای داغ شیعی محسوب میشدهاند.
*
احتمالاً شما هم مثل اکثر ایرانیان تا پیش از این نه نامی از ملاحسن کاشی شنیده بودید و نه شعری از او در خاطر داشتید. تاریخ ما انباشته از چنین افراد خاموش و اثرگذاری است. ستارگانی که در گذشته فرهنگی ما درخشیدهاند و هر چند در گذر زمان کمسو شدهاند، اما نورشان هرگز خاموش نمیشود.
تحقیق جالب و مفیدی بود، خداقوت