این جلسه تکرار جلسهی سال پیش بود برای اولیایی که حضور نداشتند.
و در تاریخ خواهند نوشت که در سنه یکهزار و سیصد و نود و نه شمسی، که سفاهت و شقاوت و کرونا از اینجا تا ینگهدنیا را در نوردیده بود، شبپرههای ریشپرفسوری آخرین تلاشهایشان را میکردند تا زیر سایهی جهل و درماندگی عوام، خود را از آفتاب حقیقت مصون دارند...
البته من مدتهاست به توصیه استاد اخلاقم (!) پایم را از مناقشه با سیمکشها بیرون کشیدهام. اما به پاس رادمردی و زمانشناسی سروران ارجمندم «دکتر کمیل خجسته» و «دکتر عبدالحسین کلانتری» در پاسخگویی به آخرین تقلای مستفرنگهای نشسته بر گردهی ملت، شما را به خواندن یادداشتهای زیر دعوت میکنم:
دنیای استیو جابز و دنیای وزارت ارتباطات
کمیل خجسته
«جهان مصالحهها» یا «منازعات پلتفرمی»؟
عبدالحسین کلانتری
+ الیس الصبح بقریب؟
++ شادی روح سیدمجتبی نواب صفوی صلوات.
این جلسه تکرار جلسهی سال پیش بود برای اولیایی که حضور نداشتند.
کاروانهای ایرانی هم یکی یکی میرسند و راه میافتند به سمت جمرات. از
خیمههای ایرانی که روی بلندی است با یک سطح شیبدار طولانی پایین میآییم و
در یکی از خیابانهای میان خیمههای پاکستانی و ... با کاروان حرکت می
کنیم.
راهرو مملو از جمعیت است و یک قدم یک قدم جلو میرویم. آفتاب از پشت
سر میتابد و روی سرمان نمیتوانیم کلاه بگذاریم یا چتر بگیریم. تشنگی بیداد میکند و هیچ راه فراری
نیست. عجله داریم و گیر افتادهایم لای جمعیت هندی و پاکستانی و ایرانی که
به سمت جمرات میروند. بیش از یک ساعت این حال ادامه دارد تا راهرو تمام
میشود. حدود دو و نیم کیلومتر راه بود. محوطهی باز بعد از چادرها تا
جمرات هم مسافت کمی نیست.