وقتی درباره کوروش بزرگ (کوروش دوم)، پایهگذار امپراطوری هخامنشی صحبت میکنیم، متن و حاشیه این شخصیت تاریخی چنان در هم پیچیده است که سخت میتوان تصویری درست و واقعی از او نشان داد.
امسال تلاش مختصری کردم که برای نوجوانان، به اختصار، مهمترین جنبههای متن و حاشیه کوروش را توضیح دهم. نتیجه این شد:
متن: مهمترین دلایل برجستگی کوروش
۱. اولین امپراطوری تاریخ
هر چند پیش از کوروش، سرزمینهای مختلف دارای پادشاهیهای منطقهای و محلی بودهاند و حتی خود کوروش یک شاهزاده است و پدرانش بر سرزمین انشان (محدوده استان فارس و خوزستان) حکمرانی داشتهاند، اما هرگز سرزمینی به این وسعت و با این تنوع
فرهنگها و اقوام به زیر چتر حکومتی یک پادشاهی واحد قرار نداشته است.
کوروش ابتدا با تصرف سرزمین ماد، جنوب و شمال ایران امروزی را یکپارچه میکند و سپس با تصرف لیدی (غرب ترکیه امروزی) به قلب میانرودان متمایل میشود و با فتح بابل (مرکز عراق امروزی نزدیک بغداد) یک پادشاهی چند سرزمینی و چند ملیتی بنا میگذارد.
۲. تساهل فرهنگی
دومین نکته مهم درباره کوروش، روش برخورد او با مردم و اقوام تحت سلطه است. به گواهی اسناد به جا مانده از تاریخ برخلاف اغلب پادشاهان پیشین و پسین، کوروش رواداری و تسامح حیرتانگیزی در برابر انواع اقوام، ادیان، سلیقهها و هنجارهای فرهنگی ملتهای تحت امر خود نشان میدهد. آوازه او در روش مردمداری چنان مشهور بوده که مردم بابل بجای مقاومت در مقابل سپاه پارس، دروازهها را به روی آنان میگشایند و این تمدن کهن بدون خونریزی تسلیم ایرانیان میشود.
مشهورترین سنگنوشته تاریخ ایران باستان یعنی «استوانهی کوروش» بر همین روش و منش حکمرانی کوروش تأکید میکند. لذا بیهوده نیست که غربیان در سدههای گذشته، کوروش را نماد حکمرانی پلورالیستی و استوانهی مذکور را اولین اعلامیه حقوق بشر میخوانند.
حاشیه: زمینههای جنجال درباره کوروش
کوروش به روایت کتاب تورات (که البته حجیّت تاریخی آن در هالهای از ابهام قرار دارد) منجی بنیاسرائیل به
فرمان خداست و حمایت او از بازگشت یهودیان اسیرشده در بابل به سرزمینهای
مقدس و بازسازی معبد سلیمان به عنوان امری الهی و مقدس بازنمایی میشود. به امر کوروش، یهودیان مانند سایر مردمان بابل، میراث به غارت رفته خویش را از این دولتشهر برداشته و به سرزمینهای پدریشان بر میگردند.
پژواک رفتار انساندوستانه کوروش در آثار هنری و ادبی اروپای قرن هفدهم و هجدهم را نباید بیتأثیر
از جایگاه او در کتاب مقدس یهودیان به عنوان مسیح (برانگیخته شده توسط خدا) دانست. لذا تقدیس کوروش، تقدیس منجی یهود است
و این یک انگیزه پنهان در برجستهسازی این پادشاه ایران باستان در محافل علمی و رسانهای (عمدتاً تحت نفوذ یهود) دنیاست.
۲. نماد باستانگرایی
شاید برای اولین بار یک روزنامهنگار تاریخدان در نیمه دهه هشتاد شمسی نام هفتم آبان را بر سر زبانها انداخته و زمزمهی این نامگذاری کمکم در میان جامعه پیچیده. این روز نه در تقویم رسمی ایران و نه در هیچ جای دنیا ثبت نشده. در حال حاضر گرامیداشت هفتم آبان بیش از آنکه به متن کوروش مربوط باشد با حاشیههای او پیوستگی دارد.
برای افتخار کردن به چنین شخصیتی هم احتمالاً باید نسبتی بین وجود خودمان و او برقرار کنیم. مثلاً دلاوری و شجاعت، درایت و مدیریت، بیگانهستیزی و وطندوستی، مهربانی با مردمان و زیردستان و ... . کمی به دور و بر خودتان نگاه کنید. چه کسی را در تاریخ سیصد سال گذشته ایران مییابید که این صفتها را در خودش جمع کرده باشد؟ یک سردار دلاور ایرانی که هم ایران را متحد میکند و هم دروازههای شام و عراق را به روی ما میگشاید؛ برای دشمنان یک کابوس و با مردمان همنشین و مأنوس است؛ سپاهیان ایران را از شرق تا غرب رهبری میکند و در نهایت، خونین کفن از این دنیا در میگذرد و مزارش مورد احترام و زیارت پیر و جوان میشود.
نام کوچک او کوروش نیست؛ قاسم است!
میشه درباره مسئله ذوالقرنین و کوروش هم مختصری بفرمایید استاد؟ به نظر میرسه بخشی از توجیه برجستهسازی کوروش - خصوصا در بین مذهبیها - از این باب هست.
---
به محض اینکه توی کانال پست رو دیدم، همون وسط خیابون خوندمش! خیلی خوشحال شدم که نوشتید!
(حدس میزنم نیروهای خوبی گرفتید که سرتون خلوت شده! (; )