در مبارکه قمر،قصه نوح علیه السلام را که واگو می کند، دارد:
ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر* و فجرنا الارض عیونا فالتقی الماء علی امر قد قدر*
...پس درهای آسمان را به آبی فرو ریزنده گشودیم و چشمه های زمین را جوشاندیم تا آب آسمان و زمین به هم درآمیخت تا آنجا که مقدر بود...
بعد می فرماید نوح را از آن آب و طوفان عظیم نجات دادیم:
و حملناه علی ذات الواح و دسر*
و او را بر مرکبی از پاره های تخته و میخ حمل کردیم [و رهانیدیم]
تجری باعیننا جزاء لمن کان کفر* و لقد ترکنا ءایه فهل من مدکر*
در مقابل نظر ما به حرکت درآمد [و باقی غرقه شدند] و این جزای آن کسی است که کافر شد و نوح و کشتی اش و داستانش را بعنوان نشانه ای باقی گذاشتیم. پس آیا از یادآورندگان هستید؟
از همه معجزه و عذاب حیرت آور قوم نوح که بگذریم، در این میان عجب تعبیری است این ذات الواح و دسر!
حضرت باری تعالی کشتی نوح با آن همه عظمت که در روایات داریم چند طبقه بوده و در هر طبقه از وحوش و احشام و پرندگان و چرندگان و خزندگان جفت جفت در کنار هم سوار بوده اند -و نظیرش در این روزگار یحتمل تایتانیک را در جیب بغل می گذارد(!)- را تکه های چوب و میخ خطاب می کند!
جل الخالق!
قرآن کریم، قصه که می گوید برای سرگرمی و خوش گذرانی نیست. حکمت می گوید، راه نشان می دهد. برای همین هم هست که باید با طلا نوشت و بوسید. وگرنه کتاب که زیاد است و قصه زیادتر!
قرآن می توانست کلمه فلک را بجای ذات الواح و دسر بکار ببرد؛ کما اینکه در جاهای دیگر بکار برده است. اما در اینجا که به شدت و حدت طوفان می پردازد –و انصافا هنرمندانه هم وضعیت مهیب سیل و طوفان را با عباراتی نظیر ماء منهمر ترسیم می کند- با لحنی تحقیرآمیز از آن معجزه دست بشر، کشتی بزرگ نوح، یاد می کند.
من نکته ای گرفتم از این ذات الواح و دسر و آن اینکه در دیدگاه توحیدی برای حل مشکلات پیچیده زندگی آدمی حتما به راه حلهای پیچیده و سخت و عجیب و غریب نیازی نیست. اگر خدا بخواهد در آن طوفان عظیم حوادث و فتن، چوب پاره ای و میخی ناجی نوح می شود.
خدا که بخواهد، خدا که باشد، آتش، گلستان ابراهیم است و نیل، گهواره موسی و عنکبوت، حافظ جان خاتم. خدا که نباشد کوه بلند هم نگهدار پسر نوح نیست، حتی اگر پسر نوح باشد.
در چاره اندیشی از حوادث روزگار هم به فکر راههای پیچیده نباید بود. تکه چوبی برای رهایی از شر جن و انس کافی است اگر صالح باشیم.
خدا با ماست اگر صالح باشیم.
زمین مال ماست اگر صالح باشیم.
من کان لله کان الله له
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن
و لقد یسرنا القرآن لذکر فهل من مدکر؟
ای وای برآن گوش که بس نغمه این نای
بشنید و نشد آگه از اندیشه نایی