« ۷- انتشار اخبار و اطلاعات سیاسی نیز بایستی با دو هدف مقابله با جریان یکسوسازی فکری رسانه های خبری صهیونیستی و از سوی دیگر برای رشد و گسترش حوزه آگاهیهای مخاطبان بوده و نبایستی موجب آسیب رسانی به منافع جهانی مسلمین به شکل عام و جمهوری اسلامی ایران و ملت مسلمان آن به شکل خاص گردد.»
تحشیه:
بند هفتم مرامنامه در حقیقت به تبیین اهداف انتشار اخبار و اطلاعات در اینترنت می پردازد که تصور می شود با یک جانبه نگری سیاسی، از مسائل مهم و زیادی غافل مانده و در رساندن همه ی مفهوم الکن است.
الف) انتشار اخبار و اطلاعات صرفا در زمینهی سیاسی نیست و این که غالبا در عرف عوام اخبار به رویدادهای سیاسی جهان اطلاق می شود نباید ما را به اشتباه بیاندازد. شکل دهی و سامان دادن به فضای فرهنگی جامعه و جوانان نیاز شدیدی به انتشار اخبار فرهنگی و مذهبی- اجتماعی دارد که میبایست مد نظر قرارگرفته شود.
ب) مقابله با جریان یکسوسازی فکری رسانه های صهیونیستی قطعا از ضروریاتی است که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت. تشخیص حق و باطل و شیطنتها و غرض ورزی های رایج در این رسانه ها احتیاج به آموزش، مطالعه، هوش و تجربه زیادی دارد که می بایست برای آن برنامه ریزی خاصی صورت گیرد.
ج) رشد و گسترش حوزه آگاهی های مخاطبان عبارتی کلی و مبهم است که حتما باید به دقت تبیین شود:
این مسئله که این گسترس آگاهی ها تا چه میزان و چه زمان به منافع جهانی مسلمین ضربه می زند واقعا چگونه قابل تشخیص است؟ به نظر ما بالا بردن ظرفیت و توان هضم و بلع مخاطب می تواند موجب امکان انتشار بسیاری از حقایق شود. این که لزوما ما هر خبر یا نقدی را که بر علیه یکی از ارزشهای اسلامی و یا شخصیتهای مهم و برجسته دنیای اسلام و ایران است بر علیه منافع جهانی مسلمین بدانیم مطمئنا اشتباه است. حرکت ما باید به سمتی باشد که کم کم و در همه ی جامعه این غلط مصطلح را که فرد را مصداق اسلام میدانند و خطای شخص را به ضعف دین نسبت می دهند تصحیح کنیم. این هدف با انتشار و تبلیغ واقعیتها و رویدادها ممکن می شود. (شایعات و اخبار غیر موثق منظور نیست) مخاطبین ما باید به مرور و در طول زمان به این جمع بندی برسند که آدم های ضعیف همواره به اندازه توان خود از اسلام بهره می برند و این حاکی از کمبود دین مبین خداوند نیست. خودسانسوری بعضی اخبار –اصطلاحا- ضایع و حذف سوتی بعضی آدم های تأثیرگزار در عرصه های مختلف به سختی ذیل معنای حفظ منافع جهانی مسلمین می گنجد.
چه ایرادی دارد که نقد سالم و مثبت و سازنده ی بزرگان کشور توسط وبلاگ نویسان مسلمان صورت گیرد؟ این کار احتمال تأثیرپذیری افراد را هم بیشتر می کند. زیرا می دانند این حرف ها و نظرات از جانب بچه های خودی انقلاب و نظام است و ابتدائا در مقابل آن جبهه گیری نمی کنند. این رفتار وجهی ما را نیز در میان همهی داعیه داران نقد و خبر خدشه ناپذیر خواهد کرد.
د) متن جایگزین برای بند هفتم مرامنامه:
« 7 - انتشار اخبار و اطلاعات به موضوعات سیاسی محدود نشده و در زمینه های فرهنگی، مذهبی و اجتماعی نیز می بایست به ترمیم خطوط ارتباطی و اطلاعاتی حزب الله همت گماشت. نقد و تحلیل سالم مسائل و شخصیت های سیاسی با هدف انذار و اصلاح آنها یک اقدام ضروری و مهم است که به بهبود فعالیت ها و شکل گیری صحیح جریانات اجرایی کمک می کند. همچنین انتشار اخبار جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی جهت تغذیه داخلی افکار وبلاگ نویسان مسلمان باید در دستور کار قرار گیرد. در همه این موارد مقابله با جریان یکسوسازی فکری رسانه های صهیونیستی و حفظ منافع جهانی مسلمین می بایست مد نظر باشد. »
خبر ممنوع التصویر شدن دکتر عباسی، رئیس مرکز بررسی های دکترینال امنیت بدون مرز ایران، به دستور شورای عالی امنیت ملی (آقایان روحانی و خاتمی) را هم که تا الان اگر نشنیده بودید، حالا شنیدید.
همیشه دلم می خواست وقتی پیش می آمد که مفصل درباره حرکت دکتر عباسی و چند قضیه مربوط دیگر صحبت کنم. اما فعلا وقتش نرسیده است. همین قدر می گویم که حرفهای دکتر عباسی همیشه من را یاد قصه معروف «هانس کریستین آندرسن» یعنی «لباس مخصوص پادشاه» می اندازد. حتما شما هم در دوران کودکی بارها این داستان را شنیده اید:
دو خیاط شیاد به شهری وارد می شوند و ادعا میکنند که می توانند لباسی جادویی برای پادشاه بدوزند. آن ها با گرفتن پول و سکه های طلا مدتها در یک کارگاه پارچه بافی تظاهر به بافتن پارچه ای می کنند که فقط آدم های باهوش و دانا میتوانند آن را ببینند. پادشاه و درباریان هم از ترس متهم شدن به حماقت، به طور دروغی از کار آنها بازدید و تعریف می کنند. بعد از چند ماه که لباس آماده می شود پادشاه برای نمایش این لباس جادویی لخت می شود و تظاهر به پوشیدن لباس می کند و همراه درباریان که همگی تظاهر به دیدن لباس می کنند با جلال و شکوه خاص به میان مردم می رود. مردم هم که از پیش آوازه لباس مخصوص پادشاه را شنیده اند جمع می شوند و پادشاه لخت را در خیابان تماشا می کنند. منتها همگی از ترس متهم شدن به حماقت سکوت می کنند و چیزی نمی گویند. در این میان، وقتی شیادان با پول و سکه های طلا فرار کرده اند، کودکی در میان جمعیت که از دیدن هیکل چاق و بدقواره و لخت پادشاه خنده اش گرفته است با صدای بلند فریاد می زند: «پادشاه لخت است... پادشاه لخت است»
قصهی آندرسن در همین جا پایان می یابد و ما خودمان می توانیم فرض کنیم که از این به بعد پادشاه متنبه می شود یا مردم بر علیه پادشاه احمقشان شورش می کنند و یا...
اما ظاهرا در مملکت ما این قضیه با ممنوع التصویر کردن پسرک بازیگوش خاتمه می یابد. آنچه دکتر عباسی در این یکی دو ساله با جرأت و شهامت مثال زدنی مرتبا فریاد می زند طنین صدای همان کودک پاک و نترس است که: «پادشاه لخت است... پادشاه لخت است»
مدرنیته، حقوق بشر، جامعه مدنی، لیبرالیسم و دموکراسی لباس نامرئی و مخصوصی است که غرب برای ملت ما دوخته است و همه از ترس محکوم شدن به تحجر و دگم اندیشی از واقعیت محض چشم پوشیده ایم. جا دارد تا اگر یک پیر بسیجی نترس و به قول خودش چریک فریاد بزند پادشاه لخت است به جای آن که بیاندیشیم ممنوع التصویرش کنیم. (اگر دقت کنیم ذات دموکراسی در همین عمل نمایان می شود) آقای خاتمی اخیرا فرموده اند: بعد از دوره ریاست جمهوری به مرکز گفتگوی تمدن ها خواهند رفت و آن جا را مطابق با سلیقه خودشان و آن گونه که از ابتدا می پنداشتهاند اداره خواهند کرد. به قول حاج سعید: «حاج آقا التماس دعا!!»
فقط امیدواریم همچون دوست دیرینهشان و رئیس سابق آن مرکز، بعد آن کارشان به شیر... و دادگاه... نکشد.
متن سخنرانی جنجالی دکتر در دانشگاه تهران
زیاده عرضی نیست
یاعلیش