۱.
آقای حریری از طرف آقای جلیلی از سوره برایمان نامهای نوشتند که پیش از هر چیز دیگر مجددا ثابت کرد: «ما دیده میشویم»
بر خلاف توقع ما عمدهی حرفشان دربارهی مارمولک بود تا گلآقا. از تندروی ما در نظر دادن گلایه کرده بودند و از نفس کارمان، استقبال. ضمن تشکر از توجه ایشان معروض می داریم که هنوز پاسخ خاص و قابل توجهی دربارهی عدم پرداختن به گلآقا (ولو در حد یک خبر) از سوره دریافت نکردهایم.
هر چند به نظر ایشان مارمولک فیلمی از کمال مصفای تبریزی است و چون کمال تبریزی نقشی در ادب و هنر انقلاب داشته و کارهای دیگری هم در کارنامه دارد باید به او فرصت داد تا به مارمولکش منصفانهتر نگاه کرد (والله ربط جملات این استدلال را به هم و به گلآقا نفهمیدم) اما آقای حریری تلویحا مسئله سابقه فعالیت و عمق کار فرهنگی گلآقا را در حد یک ساعت و نیم مضحکه روحانیت توسط یک کارگردان (حتی باسایقهی) درجه دو پایین آورده و از پاسخ صریح و شفاف گریخته است. جبهه فرهنگی انقلاب (خودم را عرض می کنم) دوست دارد دلایل نشریهی جبهه فرهنگی انقلاب (سوره را میفرمایم) را در مورد این مسئله به طور واضح و آشکار بداند. شاید هدایت شدیم.
۲.
پرسمان از جملهی معدود نشریاتی است که با خواستگاهی از حوزه، تا این حد در میان قشر دانشجوی متدین و مسلمان تأثیرگزار بوده است. نشریات مشابهی همچون پگاه متأسفانه نتوانستهاند رابطه خود را با طیف وسیعی از بچه حزب اللهیها در دانشگاه برقرار کنند. از همین رو باید پرسمان را قدر دانست.
در آخرین شماره پرسمان (شهریور 83) ضمیمهای هم ویژهی ادبیات داستانی با عنوان فصل وصل منتشر شده است که واقعا ارزش خواندن دارد.
قبلا در مطلب چند روایت معتبر از مصطفی مستور کمی درباره محمدرضا کاتب بد گفته بودم. (نه دربارهی خودش که دربارهی پستی اش) فکر می کنم نظر دوستان دربارهی او با خواندن داستان کوتاه مصیبت در فصل وصل عوض شود. هر چند که من او را از همان گنجشک و ماه دوست میداشتهام.
۳.
دیروز چندمین داستان سیستانم را خریدم. به جان هر که می پرستید شمایی که خودتان میتوانید این کتاب را بخرید چرا آن را از دیگران هدیه می گیرید؟!!
۴.
مقامات مسئول با توقیف فیلم داستانی مستند فقر و فحشاء ساختهی مسعود دهنمکی، آن را روانه بازار سیاه کرد. به نظرم بر همهی بچهحزب اللهی های بالای بیست و یکی دو سال واجب است که این فیلم را در تنهایی ببینند. انقلابیگریتان گل نکند که یک وقت پخش عمومی برایش بگذارید! تأکید میکنم پخش این فیلم در جمعهای خصوصی، نیمه خصوصی و عمومی، به شدت مخرب است.
ظاهرا ما هنوز درباره نفس سینماتوغراف با خودمان به نتیجه نرسیدهایم.
حکایت «اسمش را نبر» شهر موشهاست که همه میدانند چیست و برای نترساندن بچه ها نیازی به بردن نامش نمیبینند.