برادرم! پرسیده بودی فرق میان «اسم مستعار» و «هویت مجازی» از نظر من چیست و فکر میکنم که هر کدام به چه دردی میخورد؟
باید بگویم که از نظر خیلیها فرق چندانی میان این دو مقوله نیست و بل هر دو عنوانی هستند برای یک حقیقت. اما میپندارم ساحت هویت مجازی بسیار پیچیدهتر و عمیقتر از اسم مستعار باشد. اسم مستعار شاید صرفاً یک تغییر نام است. در دنیای مجازی که همه چیز را همه میبینند و قاعدهی اصلی این است که: «تو دیده میشوی» برای بسیاری از ما که به پنهان کاریهای روزمره عادت داریم، اسم مستعار نقابی است که برای حضور در شبکه برمیگزینیم. اسم مستعار صرفاً یک پوشش است که اگر جایی به دوست یا آشنایی حقیقی برخوردی، لازم نباشد همهی فعالیتهای خود در شبکه را معطل رودربایستی و آبروی حقیقیای کنی که میپنداری نزد او داری. اسم مستعار از یک سو به شفافیت و آزادی عمل تو در شبکه میافزاید و از سوی دیگر شاید دورویی و ریا و نفاق را دامن بزند. چه این که آزادانه با نام مستعار هر کاری که بخواهی میکنی و بعد در دنیای حقیقی همه را منکر میشوی. و البته همهی خیر و شر این دنیا با هم درآمیخته است. آدم باید خودش عاقل باشد.
و اما هویت مجازی را من تعبیر به یک داستان پردازی فوقالعاده و استثنایی میکنم که به مدد دنیای مجازی راه آن برای همگان هموار شده است. هر چند پیش از این نیز بودهاند کسانی که در زندگی حقیقی خود هویتهای مجازی میتراشیدهاند و از مزایای آن بهره میبرده اند (توجه داشته باش که در آن زمان میان هویت مجازی و اسم مستعار مرز مشخصی وجود نداشته است) اما در دنیای مجازی امکان هر فعالیت مجازیای فراهمتر است. هویت مجازی فقط یک نقاب نیست که در پشت آن خودِ واقعی انسان جلوهگر میشود. هویت مجازی بسیار نزدیک است به تعریف کاراکتر (شخصیت) در داستاننویسی. یعنی ساخت انسانی که نام و خانواده دارد، گذشته و حالی برای او متصور است و عقاید و نظرات خاصی دارد که به مرور زمان و با پیشرفت داستان ممکن است آن نظرات تغییر هم بکند. ریشهی تمایل به خلق هویت مجازی را باید در فطرت ماجراجو و قصهدوست بشر جستجو کرد؛ و البته کلی مباحث روانشناسانه که من بلد نیستم.
پدیدهی وبلاگ به این غریزه دامن زد. چون به جای ابزار گفتگو (غالب در چت رومها) از ابزار قلم استفاده کرد و فرقی که میان گفتگو و قلم هست همین تأمل و بلافاصله نبودن مکتوبات است که فرصت تفکر و پردازش کامل را فراهم میکند. وبلاگنویسها دریافتند که اگر میخواهند موفق باشند یا باید شخصیتی حقیقی داشته باشند که حرفهای روزانه و معمول را بزند، یا باید از اسم مستعار استفاده کنند و عمدتاً حرفهای سیاسی و غیراخلاقی و کذا بزنند و یا هویت مجازی بسازند و خود و خوانندههایشان را در لذت بازیگری و تماشای آن شریک کنند. این هویت مجازی میتوانست یک دختر دانشآموز ایرانی در فنلاند باشد، یا یک آدم نا امید و افسرده در دل تهران، یا عروسکی درکمد بچهای خردسال، جوانی که عاشق دختری است و در فراق او مدام ناله میکند یا فیلسوفی اندیشمند که همهی دنیا را از پشت عینکی خاص میبیند یا ... .
عمده خوانندهی وبلاگها دوست دارند در حین ورود به یک صفحه، تکلیفشان با آن روشن باشد. زن است یا مرد، متأهل است یا مجرد، جوان است یا میانسال، سیاسی است یا هپروتی، عاشق است یا خفن، اهل فکر است یا اهل عمل، ادبیاتی است یا سینمایی، فنی است یا تجربی و و و ... و وبلاگنویسها (که خودشان عمدهی خوانندههای خودشان را تشکیل میدهند) به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است یک بعدی باشند و یا حداقل ابعاد محدود و مشخصی داشته باشند و این یعنی هویت مجازی. یعنی تو میتوانی با اسم واقعی یا اسم مستعار شخصیتی بسازی که لزوماً سنخیتی با تو نداشته باشد و خودت بگو که این چه فایده دارد؟
یکی از فایدههایی که من میدانم (و البته شاید به کار ببرم) تست کردن بعضی نظرات و افکار است در جوامعی که نمیتوانم حضور فیزیکی در آنها داشته باشم؛ و همچنین تأثیرگذاری غیرمستقیم در آدمهایی است که نمیتوانم با آنها مستقیماً در تماس باشم. (خودت شواهد و قراین این مدعا را از آرشیو دوسالهی وبلاگ استخراج کن)
برادرم! هر کاری عمری دارد و سؤال تو احتمالاً ناظر بر این مسئله است که این بازی تا کِی ادامه خواهد یافت؟
برادرم! آدمهایی هستند که «بازی را جدی میگیرند» و آدمهایی هستند که «جدی بازی میکنند» و حرف تو زنهاری بود که از دستهی اول نباش. راست میگویی و به راستی این چنین است. دعا کن بتوانم. هر چند که همهی امور به دست خود انسان تدبیر نمیشود و ما به ازای ادعایی که داریم حتماً باید کاری هم بکنیم، یا حداقل ادعاهایمان باید با حرفهایمان تناسب معقولی برقرار کند.
راجع به بلای غفلت و بیهودگی هم بگذارتا وقت مناسبی سخن بگویم. اما همینقدر را داشته باش که راه مبارزه با آن را هم یافته ام و آن چیزی جز «جدی زندگی کردن» نیست.
یاعلیش