زمانی که وبلاگ نوشتن را شروع کردم هیچ الگویی برای وبلاگ نوشتن وجود نداشت. وبلاگ تازه اختراع شده بود و ما برای منتشر کردن نوشتههایمان ابزاری بهتر از آن نمیشناختیم. وبلاگ نوشتن و وسوسهی تأثیرگذاری بر دیگران، نوشتن من را جدی کرد و حالا ده سال میشود که بدون وقفه در وبلاگهای مختلفی نوشتهام و از این راه دهها دوست خوب و رفیق شفیق یافتهام. حضورم در راوی اما -همان طور که در ابتدای ورودم به آن نوشتم- تحولی مهم در مسیر وبلاگنویسی من بود. راوی اولین و تنها وبلاگی است که در آن به نام خودم نوشتهام و نوشتههای آن را به مثابه کارنامهی فکری خودم میدانم.
از ۱۳۸۴ دوستم، برادرم، رفیقم، همکارم، عزیز دلم «مجید عزیزی» مهمانداری کرد و کلید خانهی نازنینش «راوی» را به من داد تا مثل خود او و در کنار او بنویسم و راوی باشم. خاطراتِ خوبِ «راوی بودن» و مراوداتِ قلمیِ هفتگی با مجید عزیزی در سالهای میانی دهه هشتاد فراموشنشدنی و مغتنم است. اما عبور از مرز سی سالگی (از لحاظ درونی) و توسعهی ابزارهای انتشار محتوا در اینترنت (از لحاظ بیرونی) موجب شده تا راوی با تعریف، ساختار و نرمافزار فعلی جوابگوی نیازهای امروز «راوی مجید» و «راوی حسین» نباشد. این میشود که راوی ۱۷ ماه از سوی من و ۴۳ ماه از سوی مجید راکد میماند و مخاطب میان این رکود و اقبال ما به رسانههای دیگر سرگردان میشود.
پس لازم بود تا راوی را با توجه به نیازهایمان و امکاناتمان و شرایطمان بازتعریف کنیم؛ و ما بعد از گفتگو و مشورت به یک راه حل منطقی، شدنی و پایدار رسیدیم: جدایی راوی-از سر نوشت!
این جدایی مجازی هرگز به معنای جدایی حقیقی در رفاقت و برادری نیست. این
جدایی شبیه مستقل شدن هر جوانی از خانهی پدری است: تلخ و شیرین.
حالا همهی نوشتههای آبرومندانهی قدیمیام را -از وبلاگهای مختلف- یکجا در اینجا جمع کردهام و آنقدر که مقدور بوده نظرات خوانندگان قدیمی را هم آوردهام. هر چند که
محتوای برخی نوشتهها کاملاً مرتبط به فضای وبلاگش بودهاست و جدایی آن از
بستر اصلی انتشارش به درک مطلب آسیب وارد کرده، اما چارهای نبود. از سر
نوشتن همیشه این دردسرها را هم دارد.
خدا را به خاطر روزهای خوبی که با مجید و راوی سپری کردم شکر میگویم و شما را به خانهی جدیدم دعوت میکنم:
راوی بودن یا نبودن؟ مسئله این نیست. مسئله نوشتن است؛ از سر نوشت.
اول ذیالحجه ۱۴۳۴
نیمه مهرماه ۹۲