تو را میگفتم «امیرحسین» یا «امیرحسین» را میگفتم تو را؟
به خیالم بود
-سالها- که چیزی است از جنس «محمدرضا» و «محمدمهدی» و «حمیدرضا» این نامِ نامیِ
«امیرحسین». تو بهانهای شدی که این نام را دقیقتر ببینم.
گوش میکنی چه
میگویم تو را «امیرحسین»؟
جناسِ تام دارد برادرم: «امیر» یادگاری از
امیرالمؤمنین است و «حسین»، که خون خداست... و این «امیر» البته چیزی از جنس صفت
است که به فرمانده و فرمانروا و طلایهدار نیز میگویند.
و حالا به من بگو که
امیرِ حسین کیست برادرم...؟
**
و با خودم میپنداشتم -سالها- که چه سِرّی
است در روضهی قمربنیهاشم که آقا اینچنین شیفتهی آنند؟ و چه سِرّی است در
قمربنیهاشم که آقا اینچنین دلبستهی عمویند؟
و به «امیرحسین» که بیاندیشی در
مییابی که راز محبوبیت علمدار در کجاست.
**
برادرم!
سالهاست که
مینویسند و میخوانیم: «منتظرانِ مُصلح، خود باید صالح باشند.» و هیچ نمیاندیشیم
که اگر اینچنین است که -زبانم لال- آقا بارها در طول قرنها فرصتهای مغتنمی را
برای ظهور از دست دادهاند.
هیچ با خودمان نمیگوییم که صالح بودن به چه درد
آخرالزمان میخورد؟ به قولی دچار مغالطهی «کنه و وجه» شدهایم: پیرِ فرزانهای که
فرمود: منتظرانِ مُصلح، خود باید صالح باشند، خطاب سخنش مُنحرفینی بود که سفیهانه
به جنگ دانستهها میرفتند و در انتظار مُنتقم، فساد میکردند! وگرنه منظور این
نبود که به صالح بودن بسنده کنیم.
**
برادرم!
از ائمهی طاهرین دو تن به
قیام با شمشیر مُکَلّف شدند، که یکی خون خدا بود و دیگری ولیِعصرِ آخر. و هیچ
شدهاست که از خودت بپرسی که «قائم» به چه معنی است؟
اینقدر خوش خیال نباش! «آن
که قیام خواهد کرد» معنی بعیدی است برای لفظ صریح «قائم».
یک کلام: «قائم» یعنی
«ایستاده»؛ و به خیالت صالح بودنِ من و تو، دردی از مردی که دوازده قرن است که
ایستاده دوا میکند؟
**
«امیرحسین» عزیزم، برادرم!
-هر چند که مصلحِ کل
هموست، اما- منتظرانِ مُصلح، خود باید «مُصلح» باشند.
آن مردِ ایستاده، از میانِ
همهی قهرمانانِ زمانها، وفادارترین سرلشکرِ تاریخ را دوستتر میدارد.
او
مُکَلّف به قیام است –همچون جدّش حسین علیهالسلام- و تو بگو: در نبرد آخرین چه
چیزی مفیدتر از امیرانی کارآزموده خواهد بود؟
**
خلاصه کنم:
اینکه
بنشینیم و صالح باشیم تا او بیاید، کار غلطی است. ما با تلاش برای اصلاح در زمین
باید که او را بیاوریم؛ و امروزه روز، امام زمان -ارواحنا لتراب مقدمه الفدا- بیش
از «سرباز» نیازمند «سردار» است. امیران رشیدی که وفاداری خویش را در زمانِ ایمانِ
به غیب به اثبات رسانده باشند.
و اینهمه از غور در کلمهی «امیرحسین» منکشف
شد.
**
بدان!
«حسین»، «امیر» میخواهد.
*این مطلب ۲۶ مهر ۸۴ در لوح دانشجو منتشر شد.