این متن را برای نشست تخصصی برگزیدگان ششمین دورهی طرح ملی بوی سیب نوشتم که صبح پنجم بهمن نود و یک در دانشکدهی علوم حدیث شهر ری برگزار کردیم. البته جلسه برقرار شد و نشد که آن را بخوانم.
حالا بعد از یک سال در آستانهی ماه محرمی که دورهی هفتم بوی سیب برگزار نمیشود آن را منتشر میکنم.
آبان ۹۲
*خواهران و برادران ایمانی، به اختتامیه ششمین طرح ملی بوی سیب، به حرم سیدالکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی، به قبلهی تهران خوش آمدید.
حرفهایی هست که مناسب جلسات رسمی و سالنهای آمفی تیاتر و صندلیهای مرتب و آدمهای اتوکشیده نیست. این حرفها را باید همین جا گفت: در یک سالن نمازخانهی همین طوری، در یک فضای دوستانهی این چنینی. در جمع جوانانی که نه از روی سن و جنس و قد و قامت، که از سر وظیفهی شرعی و رسالتی عاشورایی قلم میزنند؛ طرح میکشند؛ منتشر میکنند و میآموزند.
شش سال است که بوی سیب توسط نهادی برگزار میشود که هیچ وظیفهی سازمانی و رسمی برای برگزاری آن ندارد. رادیو معارف به عنوان رسانه ای دینی در فضای حقیقی صدها هزار و بلکه میلیونها نفر شنوندهی ثابت فارسی و انگلیسی زبان دارد و در چارت اداری و ساختار سازمانی آن برگزاری یک مسابقه وبلاگ نویسی -یا چیزی همچون آن- وصلهای ناجور است. اما شش سال است که هر سال عده ای جوانِ ابوالمشاغل در رادیو معارف کنار هم به گونهای آرایش میگیرند که از بیرون تصور میشود دبیرخانهای دایمی و هزینههای هنگفت و بودجههای آنچنانی در کار است.
خواهران و برادران ایمانی؛
شما که غریبه نیستید. در رادیو معارف از این خبرها نیست.
اینجا حریم آینه و گنبد و حرم
این جا حریم روشن آل محمد (ص) است
...
شش سال پیش احساس شد که محتوای مناسب و در خور شأن حضرت اباعبدالله علیهالسلام در فضای مجازی وجود ندارد. یا اگر وجود دارد، برجسته و منسجم نیست. دنیای ممکن و ناموجود مجازی از حرکتهای فراگیر وبلاگی در ایام حزن و شادی اهل بیت علیهم السلام خالی بود. هر چند وبلاگنویسی رونقی داشت و در بازار وبلاگستان، متاع کفر و ایمان بی مشتری نبود، اما از شبکه های اجتماعی مذهبی به طور جدی اثری نبود. در این فضا رادیو معارف تصمیم گرفت هر ساله مسابقه ای برای وبلاگ نویسان امام حسینی برگزار کند تا به شوق جایزه هم که شده، صفحات فارسی زبان عاشورایی فزونی گیرد و حرکتِ نوشتن برای اباعبدالله در ایام محرم و صفر جدی تلقی شود. الحمدلله قدم به قدم جلو آمدیم و وجب به وجب بزرگ شدیم. حالا نه تنها بوی سیب نامی شناخته شده است و اهداف اولیهی آن برآورده شده تلقی میگردد، که آیین نامهی بارها تقلید شدهی بوی سیب در هر مناسبت مذهبی -یا غیر آن- سر از یک گوشهی این دنیای شلوغ مجازی در میآورد و مسابقهای وبلاگی و مناسبتی شکل میگیرد. عدهای مینویسند، میآیند، جایزه میگیرند و میروند. الحمدلله الگو بودهایم و این همه آوازهها از شه بود...
اما شما که غریبه نیستید؛ چند ماهِ پیش در آستانهی بوی سیب ششم، مأموریت بوی سیب را پایان یافته دیدیم. آردها را بیخته و الکها را آویخته. (همین جملهی کوتاه ثابت میکند که یک «اداره» مسئول برگزاری بوی سیب نیست و دبیرخانه بوی سیب لای چرخدندههای هیچ سیستم بوروکراتیکی گیر نکرده است) لذا جمعی از نخبگان بوی سیبی را دعوت کردیم، شرایط و اهداف گذشته را توضیح دادیم و برای مسابقه وبلاگ نویسی بوی سیب – آن چه که در گذشته بود- فاتحه خواندیم. روحش شاد.
از دورهی ششم به بعد، بوی سیب اگر قرار باشد بماند، که ان شاء الله خواهد ماند، دیگر یک «مسابقه وبلاگ نویسی مناسبتی» نخواهد بود. یعنی چه؟ عرض میکنم.
امروز در فضای مجازی جمعی کثیر از جوانان با سواد، با انگیزه و با تجربه در تولید و انتشار محتوای معارفی وجود دارد و بوی سیب –باشد یا نباشد- دهه محرم و صفر و ربیع و جمادی و رجب و شعبان و همهی سال حسینیههای کوچک و بزرگ اینترنتی به راه است و نیازی به انگیزهای به نام بوی سیب وجود ندارد. اما هر مدرسهای معلم میخواهد و هر هیأتی میاندار و هر کاروانی قافلهسالار. «مجمع ادوار بوی سیب» تشکلی است مردمی که همچون یک هیأت داوران بزرگ حرکتهای مذهبی در اینترنت را رصد میکند، نقد میکند، ترویج میکند و هر سال در یک همایش خودمانی از برترینهایش تقدیر میکند.
بوی سیب از یک «مسابقهی وبلاگی» به یک «طرح تجلیل از خادمان برتر» پوست انداخته است و این دگردیسی خودخواسته هر چند در سال اول گنگ و عجیب به نظر برسد، اما ان شاء الله با کمک خود شما -که از مجموعه نخبگان ادوار بوی سیب محسوب میشوید- بهتر خواهد شد و مجدداً الگویی برای حرکتهای مشابه میشود.
*
ببخشید اگر حرفهایی که زدم شسته نشده بود و صبحِ اولِ صبح روضهی باز خواندم و حرفِ آخر را اول زدم. اما اگر همینقدر را هم نمیگفتم نمیدانم کی دیگر فرصت میشد نفس به نفس بنشینیم و حرف بزنیم. آخر شما که غریبه نیستید.
والسلام علیکم و رحمهالله