علت لبخندهای الکی «معلم» و «مهندس» چیست؟
مهندس میداند که معلم «بیچاره» است: نه کسب و کار پر رونقی دارد نه اهل و عیال خرسندی. در رتق و فتق امور محوله مانده و از تأمین رفاه و دلخوشی خانواده درمانده: پز عالی و جیب خالی.
معلم هم میداند که مهندس «پیاده» است: نه تربیت را میشناسد و نه از محتوا چیزی میداند. سیمکش است و بساز و بنداز. پول یامفت زیرساخت در جیب راستش و ربح شبههناک خدمات ارزش افزوده در جیب چپش قلنبه شده. جوان است و سرش پر از باد سیاست است.
چه اتحادی خطرناکتر از این؟ تفاهمنامهی رند و مفلس!
«مفلس» میداند که بازیچهی شهوت سیاسی «رند» شده و دست گداییش، آبروی حرفهایش را برده؛ و «رند» میداند که «مفلس» به جیبش طمع دارد و عاشق چشم و ابرویش نیست و او را آدم حساب نمیکند.
زمانهی تلخی شده. در پس این صورتکهای خندان، چه کینهها مخفی شده.