به عنوان یک «معلم» سواد رسانهای که ده سال است در جلسات آموزشی اولیا و مربیان بیش از هر چیز بر روی «آداب مصرف رسانهها» و «مدیریت رسانه در خانواده» تأکید میکنم، بارها با این سؤال مواجه شدهام که: «خودت در خانه با مصرف رسانهای بچههایت چه میکنی؟»
از طرف دیگر، تجربهی من در شش سال گذشته به عنوان «پدر» یک جفت دوقلوی پسر و دختر برای خیلیها که دوست دارند از شرایط خاص یک خانهی دوقلودار سر در بیاورند جالب و شنیدنی است.
هر چند که مقولهی تربیت آنقدر پیچیده و چندعاملی و زمانمند است که واقعاً موفقیت یا عدم موفقیت من در مدیریت رسانه در خانهی خودم به این سادگی قابل مشاهده و اندازهگیری و الگوبرداری نیست، اما از باب شاهد مثال برای درسهایی که میدهم گاهی اوقات قابل اتکا است. در اینجا نکتهها و برشهایی از ماجراهای دوقلوها و رسانه در خانواده را میآورم که به نظرم قابل تأمل و مفید است. البته اینها برداشتهای پدرانهی من از ماجراهای دوقلوها و رسانه است. مادرها همیشه حرفهای خودشان را دارند!
[تصویر: جلد روزنامه آرمان امروز - ۳ دی ۹۷]
حاکمیت همانسان که در زمینهی تأمین امنیت و سلامت جامعه وظایف غیرقابل چشمپوشی و غیرقابل واگذاری دارد، در حوزه تربیت نیز که ضامن حفظ و رشد و تعالی منابع انسانی سرزمین مادری است، وظایفی دارد که تا آنها را انجام ندهد انتظار عاملیت از مردم در این حوزه نمیتواند داشته باشد.
علت لبخندهای الکی «معلم» و «مهندس» چیست؟
مهندس میداند که معلم «بیچاره» است: نه کسب و کار پر رونقی دارد نه اهل و عیال خرسندی. در رتق و فتق امور محوله مانده و از تأمین رفاه و دلخوشی خانواده درمانده: پز عالی و جیب خالی.
معلم هم میداند که مهندس «پیاده» است: نه تربیت را میشناسد و نه از محتوا چیزی میداند. سیمکش است و بساز و بنداز. پول یامفت زیرساخت در جیب راستش و ربح شبههناک خدمات ارزش افزوده در جیب چپش قلنبه شده. جوان است و سرش پر از باد سیاست است.
چه اتحادی خطرناکتر از این؟ تفاهمنامهی رند و مفلس!
«مفلس» میداند که بازیچهی شهوت سیاسی «رند» شده و دست گداییش، آبروی حرفهایش را برده؛ و «رند» میداند که «مفلس» به جیبش طمع دارد و عاشق چشم و ابرویش نیست و او را آدم حساب نمیکند.
زمانهی تلخی شده. در پس این صورتکهای خندان، چه کینهها مخفی شده.