با برنامهی نود چه میشد کرد؟
بدون ورود به دعواهای سیاسی و دوقطبی شکل گرفته میان شخصیت «مدیر فعلی شبکه سه» و «خالق برنامه نود» آیا نمیتوان وضعیت بوجود آمده را تحلیل کرد؟
یک رسانهی غیرشفاف و غیرحرفهای -که از آن با نام مستعار خرس قطبی نام میبریم- در طول بیست سال گذشته، یکی از پرطرفدارترین برنامههای خود را با ساختاری اشتباه ایجاد کرده، رشد داده و حفظ کرده است. با گذاشتن همهی تخم مرغها در یک سبد، خرس قطبی عملاً امکان هر گونه اصلاح در این برنامه را از خودش سلب کرده. نه به تهیهکننده میتواند بگوید مجری را عوض کن؛ نه به اتاق فکر میتواند بگوید وارد فلان موضوع نشو؛ و نه مجری را میتواند تنبیه کند که چرا وارد فلان موضوع شدی. (ماجرای سال ۹۳ برنامه سمت خدا را به یاد بیاورید که چطور بخاطر ساختار سالم، به سرعت ختم به خیر شد.)
خرس قطبی در یک مضحکهی واقعی تمامی اختیارات مدیریتی خود را در ازای جذب تماشاگر بیشتر به یک نفر آدم خاص داده و بیست سال، مدیر پشت مدیر و مسئول پشت مسئول، آمده و رفته و این افتضاح مدیریتی را بزک کرده و با فرار به جلو پزش را هم داده. آن آدم خاص هم همهی حیثیت مدیران دو لتی و سه لتی را گروگان گرفته و روی سبیل شاه نقاره میزند.
با برنامهی نود چه باید میکردند؟
باید دربارهی این ساختار معیوب شفافسازی عمومی میشد؛ که نشد.
باید تمامی سلسله مدیران سابق که چنین افتضاحی را کاشته و داشتهاند توبیخ و محاکمه میشدند؛ که نشد.
باید قلع و قمع چنین شجرهی خبیثهای در زمانی مناسب و در پوشش هیاهوهای رسانهای دیگر انجام میشد؛ که نشد.
فلذا اکنون چه داریم؟
مدیر بدنامی که -به سان نوجوانی سیزده ساله- نارنجک به خودش بسته و حیثیت خودش را پودر کرده.
افکار عمومی که یک قدم دیگر از خرس قطبی دورتر شدهاند.
آقای خاصی که آمادهی حضور در تمامی معرکههای آتی سیاسی -از انتخابات مجلس تا ریاست جمهوری- است.