در یک قرن گذشته، به موازات گسترش کمی و کیفی رسانهها، از روزنامه و مجله گرفته تا رادیو و تلویزیون و سینما، همواره مباحث جدی در محافل تربیتی و اخلاقی درباره تأثیرات سوء محتواهای رسانهای بر رفتار و خلقیات مخاطبان و بخصوص کودکان و نوجوانان جریان داشته است. با وقوع انقلاب اطلاعاتی و شکلگیری جبهه جدید رسانههای مجازی هم، نگرانیها درباره جهانیشدن این بیاخلاقیها و ضدارزشها بالا گرفته است.
اما واقعاً مشکل اخلاقیات با رسانهها چیست؟ آیا ایرادی در ذات رسانههای نوین وجود دارد یا صرفاً برخی هنجارشکنیها و عبور آنها از مرزهای اخلاقی ایجاد مشکل میکند؟ اگر این مشکل ناشی از تعریف و ساختار یک رسانه باشد (فرم رسانهای) طبیعتاً امکان بکارگیری آن متناسب با معیارهای اخلاقی وجود ندارد. اما اگر ایراد از موضوعات و مضمونهای مطرح شده در رسانه باشد (محتوای رسانهای) احتمالاً میتوان با دخل و تصرف در آن، زمینهی کاربست اخلاقی رسانهها را فراهم کرد.
از آنجایی که به نظر نمیرسد مجادلهی اصالت «فرم» یا «محتوا» در تولید پیامهای رسانهای به این زودیها به نتیجه برسد، باید راهی دیگر بیابیم تا بتوانیم زمینهی مشکل اخلاقیات با رسانهها را کشف کنیم. این راه تازه شاید از دل مروری بر مهمترین چالشهای ناشی از رسانهها در حوزه اخلاق و ارزشها عبور کند. پس به اختصار و بدون ورود به دوگانهسازی «فرم – محتوا»۱ نگاهی میاندازیم به هفت ملاحظه اخلاقی فراگیر درباره رسانهها.
۱- چرخه اقتصادی مبتنی بر توسعه غفلت
آموزههای اخلاقی در تمامی ادیان الهی و مکاتب انسانی بهطورعمده حول محور «خودآگاهی» و «خودشناسی» شکل گرفته است. توجه دائمی انسان به مبداء و معاد از عوامل بروز رفتار اخلاقی در فرهنگ اسلامی است. در نقطهی مقابل، عمدهی رسانهها به عنوان یکی از بازوهای اصلی «صنعت سرگرمی»۲ هدف غایی خود را «از خود بیگانگی»۳ و «خودفراموشی» میدانند. سالن بزرگ و تاریک سینما که در آن انبوهی از افراد خیره به پردهای بزرگ و نورانی، برای ساعاتی از کالبد انسانی خود خارج و مستغرق در نمایش تصاویر و پخش سه بعدی صدا میشوند، استعارهای کامل از این مأموریت رسانههاست. برنامههای سرگرمکننده تلویزیونی، صنعت بازیهای دیجیتال، صنعت موسیقی و حواشی آن و ... همگی مبتنی بر همین ساز و کار شکل گرفتهاند: «جلب توجه در ازای توزیع غفلت»
در چنین بازاری میتوان به راحتی اولویتهای اخلاقی جامعه را تغییر داد. توجه به یک سوژه سرگرمکنندهی رسانهای شده (مثل فلان بازیگر سینما یا فلان جنجال فضای مجازی) به مسألهی اصلی افراد تبدیل میشود و توجه به مسائل واقعی غیرسرگرمکننده (مثل تبعات جنگ در فلان نقطه یا گسترش دامنهی فقر در جهان) به سادگی از اولویت توجه مردم خارج میشود.
۲- توسعه مبتنی بر جذابیتهای مادی
روند توسعه رسانهها در دهههای اخیر به شدت بر بصری سازی و نمایشی شدن مبتنی بوده است. حرکت از رمان به پینما۴، حرکت از تئاتر به سینما، حرکت از رادیو به تلویزیون، حرکت از کنسرت به ویدیوموزیک، حرکت از DOS به Windows، حرکت از گوشی تلفن به گوشی لمسی، حرکت از وبلاگ به اینستاگرام و مانند آن همگی نشانههای واضحی از برجسته شدن دیدن و دیده شدن در عرصه رسانه و به تبع آن فرهنگ جوامع دارند.
در سوی دیگر، ارزشها و هنجارهای اخلاقی بهطورعهده بر عبور از ظاهر عمل به باطن آن، توجه به سیرت بجای صورت، و به نوعی گریز از ماده به سمت معنا متکی بوده است. پس، در جهان رسانهای شده، یک حرکت پیوسته، ناپیدا و چه بسا غیرعامدانه برای منزویسازی آموزههای اخلاقی در جریان است که روز به روز پایبندی به هنجارهای اخلاقی را دشوارتر یا غیرمطلوبتر میکند. به نحوی که امروزه رفتاری اخلاقی که نتوان آن را در سینما و تلویزیون و اینستاگرام به تصویر کشید در نزد مخاطبان مهجورتر است از رفتاری غیراخلاقی که نمایش آن میسّر باشد.
وقتی «نمایشدادن» اصالت یافت، کمکم رفتارهایی که نمایشپذیرتر باشد -در مقایسه با آن اعمالی که پنهانیتر و درونیتر باشند- عرفیتر میشود.
۳- موازنه منفی ارزشها در بازار جهانی
فرایند جهانیسازی که از ابتدای انقلاب صنعتی با توسعه راهها و ریلها شروع شده بود با انقلاب اطلاعاتی وارد مرحلهای تازه شد و تولید و توزیع محصولات رسانهای با هدف بازارهای جهانی در دستور کار قرار گرفت. اگر در قرن نوزدهم فاصلهی نوشتن و انتشار تا ترجمه یک رمان از غرب تا شرق جهان چندین سال طول میکشید، و در نیمه قرن بیستم، از تولید یک فیلم سینمایی تا اکران سراسری آن در سینماهای جهان فقط چند ماه زمان نیاز داشت؛ امروز از تولد یک «میم»۵ در فضای مجازی تا تکثیر و باز تولید میلیونی آن در سراسر جهان فقط یک نصفه روز فاصله است.
به نظر میرسد جهانی شدن بازار تولیدات رسانهای بیشتر از آن که زمینهی ترویج اخلاقیات در دهکده جهانی را فراهم کرده باشد، منجر به سرریز رذائل اخلاقی به جامعه جهانی شده است. به راستی چرا چنین موازنه منفی به ضرر اخلاقیات رخ داده است؟ احتمالاً یک پاسخ صحیح این است که فضای یکپارچه شدهی رسانهای، محصولات نابههنجاری را که برای مخاطبان غیراخلاقمند جهانی تولید شدهاند، به مساوات در معرض استفادهی همهی ابنای بشر گذاشته است. مکانگریزی محتوای رسانهای، امکان محصورسازی آن برای استفاده افراد خاص در جوامع خاص را کمرنگ میکند. لذا آلودگی رسانهای به سرعت نشت میکند و عالمگیر میشود. این همان موضوعی است که «نیل پستمن»۶ از آن به عنوان «زوال دوران کودکی»۷ نام میبرد. در واقع، نوع توسعه فضای رسانهها به گونهای بوده که به راحتی قابل ممنوعسازی و محدودسازی نیست.
اما چرا این سرایت به شکل معکوس رخ نمیدهد و محتوای سالم و اخلاقی به دست مخاطبان انبوه نمیرسد؟ پاسخ این سؤال را باید در موارد اشاره شده قبلی جست.
۴- صراحت و لجاجت در گذر از مرزهای اخلاقی
تاریخ صد سالهی رسانههای نوین، خاطرات زیادی از جنبشهای مردمی بر علیه ساختارشکنیهای رسانهها در سینه دارد؛ از اعتراضات محافل مذهبی در آمریکا بر علیه تولید و نمایش فیلمهای هنجارشکن تا اعتراضات مردمی ضد بازیهای ویدیویی خشن و غیراخلاقی. اما همه این حرکتها در نهایت به نصب برچسبهای هشدار دهنده بر روی محصولات رسانهای و محدودیتهای موضعی در فروش محصولات به کودکان ختم شده و بر جریان تولیدات رسانهای تأثیر چندانی نگذاشته است. مضمونها، شخصیتها، روندها و سوژههای داستانی در سینما، تلویزیون، بازی و ... روز به روز با کیفیت و شدت بیشتری به بیان بیاخلاقیها و شکستن قبح آن در جامعه مخاطبان میپردازد. مضمونهایی مثل خشونت، فحاشی، عریانی، ترس، قمار، تبعیض نژادی، مواد مخدر و الکل که در تمامی مکاتب اخلاقی الهی یا انسانی نکوهش میشوند، سکه رایج این روزهای انواع رسانههای جهانی است.
مشکل بزرگتر این است که جلوههای این بیاخلاقی، در نهایت جذابیت و زیبایی به تصویر کشیده میشود. گویی که مخاطب رسانهها، در جهان حقیقی نیز گریزی از خو کردن به فضای غیراخلاقی و تن دادن به آن ندارد.
۵- اسطورهسازی مبتنی بر نسبیگرایی
داستانسراییها و شخصیتپردازیهای رسانهای از پرمخاطبترین و اثربخشترین محتوای رسانهها برای عموم مردم است؛ چه در رمان و سینما و پویانمایی و چه در تبلیغات و موسیقی و حتی اخبار!
هر چقدر که در سنتهای داستانگویی و قهرمانپردازی، به بازتولید آیینها و باورهای بومی و ملی توجه میشد، در بازار جهانی رسانهها برای جذب حداکثری مشتریان، از راهبرد «وسطگیری» در پردازش داستان و شخصیت پیروی میشود؛ داستانهایی که عمدتاً از نمایش خیر و شر مبتنی بر واقعیتهای بیرونی جهان فراری هستند و اسطورههایی که بر اساس نظام ارزشی نامشخص، صرفاً به حداقلی از آموزههای نسبی اخلاقی مثل دوستی و محبت، تلاش و کوشش، وفاداری و بخشش پایبندند. همین پایبندی حداقلی اسطورههای رسانهای به اخلاقیات هم صرفاً با هدف سرگرمکننده باقی ماندن محصولات رسانهای، منجر به دعوت به نیکی یا مبارزه با پلیدی نمیشود و در لایهای رقیق و نسبی باقی میماند.
نسل رشد یافته با آموزههای اخلاقی رسانههای جهانی، نسبت به کلیاتی از جهتگیریهای فطری اخلاقی آگاه و به جزییات بسیاری از کنشهای اخلاقیِ انسانی و اسلامی جاهل است.
۶- طراحی در جهت انفعال مخاطب
از جمله آموزههای پایه اخلاقی در مکاتب گوناگون، نشان دادن واکنش مناسب در شرایط متفاوت است. در هنگام خوشحالی چه باید کرد؟ در هنگام خشم؟ در هنگام غم؟ در مواجهه با دوستان؟ در مواجهه با دشمنان؟ در مواجهه با معروف؟ در مواجهه با منکر؟
در همه این موارد، عمل اخلاقی به نوعی میوهی باور اخلاقی است. برای رسیدن به مرحلهی عمل نیز به تمرین و تکرار نیاز است؛ موضوعی که وابستگی به رسانههای نمایشی و داستانی دقیقاً خلاف آن را در مخاطب نهادینه میکند. استفاده از عمدهی رسانهها مستلزم انفعال، یکجانشینی و حتی سکوت است. بینندهی یک صحنهی ناگوار، غیراخلاقی یا خلاف عرف و شئون اجتماعی از قاب تلویزیون، معمولاً واکنش عملی خاصی از خودش نشان نمیدهد. فاصلهگذاری ضمنی که میان سوژه رسانهای و مخاطب رسانه اتفاق میافتد، به نوعی نور امید اثرگذاری بر آن سوژه را در دل مخاطب خاموش میکند. در فضای مجازی نیز حتی با فرض همزمانی، باز هم عدم هممکانی مخاطبان، از انگیزه عمل اخلاقی میکاهد.
«شخصی شدن» و «خصوصی شدن» ابزارهای رسانهای هم مکمل این موقعیت انفعالی است. حتی اگر در حین تماشای گروهی تلویزیون یا در یک سالن سینما، واکنش دسته جمعی مخاطبان مثل خنده، هو کشیدن، تشویق یا داد و قال آنها محتمل باشد، در حین مشاهده آن برنامه یا فیلم در ابزارهای شخصی مثل موبایل یا لپتاپ، به ندرت فریادی بلند میشود و اعتراضی میشنوید.
لذاست که «عمل اخلاقی» در فقدان فضای تکرار و تمرین و در غیاب همراهی جمعیت و جماعت، روز به روز نادرتر و غریبتر می شود.
۷- اثر کاهنده بر روابط واقعی اجتماعی
«رسانه» را به اختصار «واسطه پیام میان فرستنده و گیرنده» میدانند. این واسطهگریِ ضروری و مفید در انتقال پیام میان افراد در زمانها و مکانهای گوناگون، در صورت استفاده افراطی و دائمی، میتواند نقطه ضعف اخلاقی رسانه محسوب شود.
در آموزههای اخلاقی مکاتب گوناگون، برقراری ارتباط انسانی سالم و سازنده مخصوصاً با اعضای خانواده و نزدیکان، از برجستهترین فضائل انسانی محسوب میشود. رسانههای نوین اولاً با پر کردن اوقات خصوصی و کمکردن امکان تعامل میان اعضای خانواده و ثانیاً با واسطهگری غیرضروری میان افراد، به کاهش کنشها و واکنشهای انسانی رو در رو منجر میشود.
بسنده کردن به تعاملات ناقص مجازی بجای تعاملات کامل حضوری، بیگانگی اعضای خانواده با هم، دور شدن عاطفی والدین از فرزندان، نبود همافزایی خویشاوندان در حل مشکلات و گرفتاریهای یکدیگر، و مشکلاتی از این دست، همگی از سلطه روزافزون دنیای رسانهها بر دنیای واقعی ناشی میشوند.
*
هفت موردی که بررسی شد، نمونهای از چالشهای بنیادین اخلاقیات با فضای رسانههای نوین است. تربیت رسانهای در ساحت اخلاقی ناگزیر از مواجهه جدی با این چالشها است. هر مربی تربیتی برای حیات طیبه متربیان خود در «دنیای رسانهای شده» باید برای چنین معضلاتی راه حل داشته باشد، وگرنه بیتردید مغلوب این فضای مهاجم و بیرحم خواهد شد.
پینوشتها:
۱- Form and content
۲- Entertainment Industry
۳- Alienation
۴- Comic Strip: داستان مصور؛ مجموعهای از نقاشیهای دنبالهدار است که ماجرایی را روایت میکند
۵- Meme: نوع جدیدی از ضربالمثل است که در قالب محتوای چندرسانهای، خصوصا عکس در فضای مجازی منتشر میشود و تداعی کننده مفهوم مشترکی بین افراد هستند
۶- Neil Postman: منتقد اجتماعی، نویسنده و نظریهپرداز ارتباطات آمریکایی
۷- The Disappearance of Childhood (1982)
این یادداشت را برای ماهنامه رشد فناوری آموزشی نگاشتهام و در شماره پیدرپی ۲۹۸، آبان ۱۴۰۰ با عنوان «هفت دغدغه اخلاقی در دنیای رسانهای» منتشر شده است.
بازنشر این مقاله در خبرگزاری فارس
http://fna.ir/63p0h