پیش از این به طور اجمالی زوایا، ابعاد و اهداف تربیت رسانهای را مطابق با اسناد بالادستی نظام آموزش و پرورش شرح دادهایم. چنانکه پیشتر گفتیم۱، به طور خلاصه:
تربیت یافته مطلوب نظام تربیت رسانهای اسلامی؛ کسی است که با «انتخاب آگاهانه» از میان ظرفیتهای رسانهای پیرامونی؛ و «کاربری مسئولانه» (هم مصرف و هم انتشار) در ارتقای رشد همه جانبه خود و جامعه استفاده میکند؛ و خود را در برابر خداوند متعال، خویش و جامعه «پاسخگو» میداند.
اما برای رسیدن به این تراز از شایستگیها چه مسیری باید پیموده شود؟ آیا میتوان مراحلی را برای ارتقای گام به گام مهارت «انتخاب آگاهانه و کاربری مسئولانه» کودکان و نوجوانان در مواجهه با دنیای رسانهها پیشنهاد داد؟ آیا نظام تعلیم و تربیت میتواند دستورالعملی برای اطمینان از تحقق مراتب تربیت رسانهای در دانشآموزان داشته باشد؟
به نظر میرسد، پاسخ سهل و ممتنع این سؤالات بهنوعی در خود شعار تربیت رسانهای مستتر باشد. انتخابگری، آگاهی، کاربری و مسئولیتپذیری همان چهار رکن اصلی این تعریف هستند که اگر بتوان برای آن حد و حدودی تعیین کرد و شرایط و الزامات تحقق آن را تبیین کرد، ایدهی «مسیر تربیت رسانهای» خودش را بهتر نشان خواهد داد. هر کودک، نوجوان یا بزرگسالی که در این مسیر قدم بگذارد، پله پله از آسیبهای حضور در فضای رسانهها دور خواهد شد و قدم به قدم به بهرهگیری مهارتافزا و مؤثر از رسانهها نزدیک میشود.
۱. آگاهی عمیق
آگاهی مقدمهی انتخاب است. اما وقتی پای انتخاب رسانهها در میان باشد، نمیتوان به شناخت سطحی انواع ابزارها و قالبهای رسانهای اکتفا کرد. متأسفانه اکثر کاربران رسانهها، آشنایی با کارکرد رسانهها را بدل از شناخت ماهیت رسانهها گرفتهاند. مخصوصاً کاربران کودک و نوجوان بخاطر مواجهه هیجانزده با رسانههای نوین،کمتر فرصت تأمل در چیستی و چگونگی عملکرد این رسانهها را دارند. حرکت از «توهم شناخت» رسانهها به سمت «آگاهی عمیق» از ماهیت و ذات فناورانهی آنها، اولین گام در مسیر تربیت رسانهای است.
اندیشمندان فلسفه فناوریهای رسانهای، از مارشال مکلوهان۲ تا هیوبرت دریفوس۳، همگی بر «خنثی نبودن» و «جهتدار بودن» فناوری اصرار دارند. در مقابل این نگاه فلسفی، رویکردی مهندسی و کارکردگرایانه وجود دارد که بر ماهیت ابزاری و منعطف فناوری تأکید میکند. مصداق بارز این دو نگاه در شبههی قدیمی «رسانه به مثابه چاقو» بروز مییابد. در نیمقرن گذشته هر بار که شکل تازهای از فناوریهای رسانهای متولد شده و اندیشمندان منتقد نسبت به چالشها و آسیبهای ناشی از بکارگیری آن هشدار دادهاند، کارکردگرایان با اعتماد به نفسی مثالزدنی از نقش اختیار انسان در استفاده از آن فناوری سخن گفتهاند و تلویزیون، بازیهای ویدیویی، اینترنت، موبایل و رسانههای اجتماعی را به چاقویی تشبیه کردهاند که از آن میتوان هم برای پوستکندن میوه و عمل جراحی استفاده کرد و هم انجام جنایت و قتل. در این نگاهِ مهندسی، ابزارهای فناورانه مثل موم در دست انسان هستند و آنچه مهم است انتخاب انسان در راستای بکارگیری آن فناوری است. در صورتی که هر بار شواهد عقلی و تجربی فراوانی یافت میشود که نشان میدهد فناوریها جهتگیریهای درونی به سمت نوعی از پیام و محتوا دارند که اراده انسان توانایی اثرگذاری بر آن را ندارد. جمله مشهور «رسانه همان پیام است»۴ پرچمدار این تقابل معناشناسانه است. رسانهها به غیر از آنکه بستر انتقال پیام هستند، هر کدامشان نوع خاصی از الگوهای ادراکی دارند که مخاطب بدون هیچگونه مقاومتی آن را می پذیرد. «تصویری بودن» پیامهای تلویزیونی، «فردگرایی» در ارتباطات موبایلی، «تعاملی بودن» دنیای گیم، «موجز و کوبنده بودن» پیام در میکروبلاگها، «بیجسمی» در ارتباطات مجازی، «حکمرانی» پلتفرمهای اجتماعی و مواردی مانند آن، همگی نشاندهندهی خنثی نبودن فناوریهای رسانهای نسبت به پیام است.
در این شرایط، آگاهی عمیق مخاطب از جهتدار بودن فناوریهای رسانهای که در معرض آن قرار دارد به عنوان پیششرط انتخاب صحیح، کاملاً ضروری و اجتناب ناپذیر است. مخاطب باید عمیقاً جنبههای اجتناب ناپذیر اثرگذاری هر فناوری رسانهای را بشناسد و از توهم آزادی مطلق در ارسال و دریافت پیام در بسترهای رسانهای رها شود.
۲. خیرگزینی
از جمله مفاهیم ساده ولی دیریاب درباره انسان، مفهوم «اراده و اختیار» است. انسان در انجام دادن کارها «اراده» و در انتخاب گزینهها «اختیار» دارد. اما همواره شرایط برای انتخاب انسان هموار نیست. از یکسو در بسیاری مواقع عوامل بیرونی و محیطی، اراده و اختیار انسان را محدود میکنند؛ و از سوی دیگر موانع درونی و ذهنی هم در این محدودسازی نقش دارد.
در مواجهه با رسانهها هر دو دسته عوامل بیرونی و درونی در اراده و اختیار انسان برای انتخاب گزینههای صحیح مشکل ایجاد میکنند. در مورد کودکان و نوجوانان عوامل بیرونی مثل شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده مهمترین عامل شکلدهی به اراده و اختیار آنهاست. عادتهای رسانهای خانواده اولین زمینهها را در وابستگی فرزندان به رسانهها ایجاد میکند. این وابستگی هم در لایه ابزارها و هم در لایه محتوا بروز مییابد. مثلاً میزان استفاده از تلویزیون و نوع برنامههای آن، در اختیار خانواده است و بچهها معمولاً مجبور به تحمل انتخابهای خانوادگی هستند.
این شرایط بیرونی که ابتدا عادتهای خانوادگی محسوب میشوند، کمکم به عادتهای شخصی افراد تبدیل میشوند و به سادگی قابل تغییر نیستند. اینجاست که یک عامل بیرونی به محدودکنندهای درونی تبدیل میشود و همچنان به کاهش میزان اراده و اختیار انسان منجر میشود.
گام دوم در مسیر تربیت رسانهای، فهم قدرت اراده و اختیار انسانی است. ما باور داریم که خداوند نه تنها به انسان اجازه و امکان انتخاب داده است، بلکه توان شناسایی بهترین انتخاب را به او عطا کرده است.۵ از اینجا به بعد برای اشاره به این ویژگی مهم باید از واژه «خیرگزینی» به معنی توانایی فهم و قدرت انتخاب بهترین گزینه استفاده کرد. کسی که در مدار تربیت رسانهای قرار دارد، بعد از آگاهی عمیق از ماهیت هر رسانه، خیرگزینی میکند. یعنی نه تنها خود را مجبور به استفاده از نوعی خاص از ابزارها یا محتواها نمیداند، بلکه از میان تمام ابزارها و تمام محتواها، با توجه به نیازها و ویژگیهای شخصی و شخصیتی خودش، بهترین را انتخاب میکند. هر گونه پیروی مطلق از مُد، عرف، هنجارها و عادتهای رسانهای دیگران، نشانهی مهمی در پایبندنبودن به خیرگزینی است.
اینجا جا دارد تا بار دیگر بر نگاه شش ساحتی به تربیت تأکید ویژه داشته باشیم. خیرگزینی زمانی به کمال میرسد که در انتخاب هر فرد، تمامی ابعاد وجودی او مورد توجه قرار گرفته باشد. چه بسیار انتخابهای خوبی که باعث رشد و مهارتافزایی در ساحت علمی و فناورانه میشود و به ساحت زیستی و بدنی آسیب میرساند. چه گزینههای جذابی که موجب رشد و ارتقای حرفهای و اقتصادی میشود؛ اما به ساحت اعتقادی و اخلاقی ضرر میزند و ... . در هر انتخاب توجه به این شش ساحت، ضامن خیرگزینی واقعی است.
با توجه به فردی شدن روز به روز فناوریهای رسانهای و امکان انتخابهای شخصیتر در ابزار و محتوا، به نظر میرسد «خیرگزینی» میسرتر از قبل شده؛ به شرطی که پیروی از مُد و تبعیت از اطرافیان و هیجان بکارگیری تازهترینها، جای خودش را به خودآگاهی بر نیازهای فردی و جسارت انتخاب درستترینها بدهد.
۳. ورزیدگی فناورانه
همهی ما کودکان سه ساله زیادی را دیدهایم که کنترل تلویزیون را با اعتماد به نفس در دست میگیرند و در چهار سالگی در گوشیهای هوشمند برای خودشان بازی نصب میکنند. ابزارهای فناورانه روز به روز شیوههای کاربست سادهتری مییابند. روشن کردن و بکارگرفتن لپتاپ، به مراتب از سر هم کردن و راه اندازی یک رایانه شخصی سادهتر است. به همین نسبت راه اندازی یک تبلت از لپتاپ آسانتر به نظر میرسد. تا جایی که کودکان خردسال هم میتوانند با ابزارهای هوشمند دارای صفحه لمسی به راحتی کار کنند.
توسعه فناوریهای رسانهای به سمت «تصویری شدن» حتی پیششرط «سواد خواندن و نوشتن» را برای کار کردن با پیچیدهترین ابزارهای رسانهای ملغی کرده است. آموزشهای مجازی اجباری دوران کرونا هم مزید بر علت شده و بکارگیری پیامرسانها و تماشای ویدیو در اینترنت را خیلی خوب به دبستانیها تا دبیرستانیها آموخته است.
همهی این تجربهها، این توهم را در کوچک و بزرگ ایجاد کردهاند که استفاده از ابزارها و انتخاب محتواهای رسانهای به هیچ آمادگی قبلی نیاز ندارد. حتی آنهایی که در مسیر تربیت رسانهای گامهای اول و دوم را برداشتهاند و با آگاهی عمیق دست به خیرگزینی زدهاند، کار را تمام شده میپندارند و خود را بینیاز از آموزش میدانند. حال آنکه فناوریهای رسانهای با وجود ظاهر ساده و کاربرپسند، پیچیدگیهای ساختاری و کارکردی فراوانی دارند که برای تسلط بر آن به آموزش و تمرین زیادی نیاز است.
دانش عمومی استفاده از رسانهها صرفاً شامل لایه کاربری ساده و مصرفی ابزارها و محتواها میشود. مثل روش راه اندازی، روش برآورده کردن نیازهای پایه، روش حل مشکلات اصلی. اما برای مدیریت جذابیتهای این ابزارها و استفاده مهارتافزا و رشدآفرین از رسانهها، به تسلط تکنیکی کامل بر زیر و بم آنها نیاز است. تنظیمات پیشفرض ابزارهای رسانهای معمولاً با هدف وابستهسازی و استفاده نمایشی از این ابزارها سازماندهی شده است. برای به فرمان درآوردن فناوریهای رسانهای در راستای اهداف واقعی زندگی، به تنظیمات ثانویه و بکارگیری ترفندهای هوشمندانه نیاز است.
اما اغلب ما، روش استفاده از رسانهها را فقط به همان شیوهای بلدیم که از اطرافیان و آشنایانمان آموختهایم. طبیعتاً آنها هم همین روال را داشتهاند و این زنجیره تا ناکجا ادامه مییابد. در نتیجه، سقف کاربری و بهرهوری ما از رسانهها به سطحی عمومی، انفعالی و آسیبپذیر محدود میماند.
«ورزیدگی فناورانه» به سطح قابل قبولی از سلطه تکنیکی بر ابزار رسانهای میگوییم که نه تنها آسیبهای استفادهی نادرست از آن را کاهش میدهد، بلکه افسار فناوریهای رسانهای را به مثابه اسبی رامشده، در دست کاربر هوشیار قرار میدهد. بخش عمدهای از آموزههای تربیت رسانهای (چه در سواد اطلاعاتی و چه در سواد رسانهای)۶ شامل همین نکتههای کاربری و توصیههای ایمنی میشود.
۴. پایبندی به مُصلحات
از نظر منطقی شاید سه مرحلهی «آگاهی»، «انتخاب» و «کاربری» یک زنجیره کامل و ارزشمند را برای تربیت رسانهای تشکیل میدهند، اما در واقع هر گونه انتخاب و کاربری فناوریهای رسانهای، هر چقدر هم که از روی آگاهی باشد، باز هم تبعات غیرقابل اجتنابی خواهد داشت. همان طور که بهترین غذاها اگر با دقت انتخاب و مصرف شوند، باز هم بینیاز از «مُصلحات» نیستند.
در طب سنتی ایرانی، هر غذا و ماده خوراکی یک یا چند «مُصلِح» دارد. «مُصلِحات»، برخی مواد غذایی یا گیاهان دارویی هستند که مصرف آنها به همراه غذای اصلی میتواند در اصلاح و تعدیل عوارض جانبی آن غذا مؤثر باشد و هضم غذا را سادهتر و فایدههای غذا را در بدن مضاعف کند. «گردو» در کنار پنیر، «نعناع» به همراه ماست و «نمک» روی خیار، نمونههایی از مُصلحاتی هستند که در عادتهای غذایی ما کاملاً جا افتادهاند.
هر ارتباط مجازی، هر چند بعد از آگاهی عمیق از ماهیت آن و با انتخاب پاکترین فناوریها و ایمنترین پلتفرمهای مجازی برقرار شود، باز هم تبعاتی مثل نبود حس حضور و محرومیت از حس لامسه و بویایی دارد. هر بازی دیجیتال، هر چند با آگاهی از زیرساختهای فنی و تجاری آن انتخاب شود و با دقت فراوان در جهت مهارتافزایی به اندازه لازم و در شرایط مناسب استفاده شود، باز هم تبعاتی مثل نبود تحرک بدنی و فشار بیش از اندازه به اعصاب چشم و گوش دارد.
در مسیر تربیت رسانهای کسی به قله میرسد که بداند برای ترمیم آسیبها و جبران کاستیهای هر فناوری رسانهای، از چه مصلحاتی باید کمک بگیرد. مثلاً به ازای هر چند مکالمهی مجازی، یک گفتگوی حضوری و در کنار هر یک ساعت بازی دیجیتال، یک ساعت بازی حرکتی و واقعی، میتواند مُصلح آن کاربری رسانهای باشد.
هر چند که عمدهی این «مُصلحات» از جنس معادل واقعی همان فعالیت رسانهای هستند، اما گاهی میتوان از گونههای متفاوت رسانهای به عنوان مصلحات کمک گرفت. مثلاً گوش کردن به رادیو یا مطالعه کتاب قبل از خواب، با اینکه هر دو نوعی مصرف رسانهای هستند، اما میتواند ترمیم کننده پریشانی احوال ناشی از انجام بازیهای دیجیتال و یا پرسهزنی در رسانههای اجتماعی قبل از خواب باشد. پایبندی به برنامههای معنوی و تقید به مناسک عبادی فردی و گروهی هم، گونهی بسیار مؤثری از مُصلحات برای جبران آسیبهای روانی و فرهنگی ناشی از حضور در محیطهای نه چندان پاک رسانهای و مجازی است.۷
در جمعبندی باید گفت که هر چند تحقق شعار «انتخاب آگاهانه و کاربری مسئولانه» با رعایت دقیق این چهار گام ممکن خواهد بود، اما نباید پنداشت که حرکت از گام اول تا گام چهارم فقط یک بار برای هر فرد رخ میدهد. درست آن است که چرخش از مرحله اول تا مرحله چهارم را به شکل ادواری و در هر مرحله از زندگی ضروری بدانیم.
در هفت سال اول زندگی کودک طبیعی است سطح آگاهی عمیق او از رسانههای پیرامونی بسیار رقیق باشد و شیوهی خیرگزینی او بسیار ساده رخ بدهد. ورزیدگی فناورانه مورد نیاز او سهلالوصول است و مُصلحات ضروری در زندگی او به سادگی جاری میشود. اما لازم است با ورود به مرحله بعدی زندگی یعنی آغاز مدرسه و هفت سال دوم حیات مادی و متناسب با توسعه امکانات و اختیارات رسانهای او، مجدداً حرکت در چرخه از آگاهی تا خیرگزینی و ورزیدگی فناورانه و پایبندی به مصلحات تکرار شود. این تکرار هر بار در شعاعی بزرگتر منجر به شکلگیری محیط وسیعتر تربیت رسانهای فرد خواهد شد.
«تربیت رسانهای» نه یک حادثه و رویدادی گذرا، که جریانی همیشه جاری در حیات مادی و معنوی انسان است.
پینوشتها:
۱- ارجاع به مقاله «تربیت رسانهای، خوابی گنگ یا رؤیایی شیرین»، ماهنامه رشد فناوری آموزشی، اردیبهشت ۱۴۰۰، ص ۴۰
۲- Marshal McLuhan (۱۹۱۱ تا ۱۹۸۰) در کتاب «برای درک رسانهها»
۳- Hubert Dreyfus (۱۹۲۹ تا ۲۰۱۷) در کتاب «درباره اینترنت»
۴- «The medium is the message» را اولین بار از مک لوهان نقل کردهاند.
۵- «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» سوره مبارکه شمس، آیه ۸
۶- سواد در معنای واقعی خودش نوعی مهارت متکی بر دانش است. متأسفانه عمدهی تعلیمات سواد اطلاعاتی و رسانهای در محیط آموزشی ما صرفاً بر انتقال دانش تکیه داشته و منجر به شکلگیری مهارت نمیشود.
۷- برای آشنایی بیشتربا این مُصلحات ضروری به مقاله «مُصلحات آموزش مجازی | آموزههای تربیت رسانهای برای معلمان برخط» ماهنامه رشد مدرسه فردا، شماره ۱۳۴، اردیبهشت ۱۴۰۰ مراجعه فرمایید.
این یادداشت را برای ماهنامه رشد فناوری آموزشی نگاشتهام و در شماره پیدرپی ۲۹۹، آذر ۱۴۰۰ با عنوان «تربیت رسانهای و تنظیمات آن» منتشر شده است.
این مقالهی کوتاه در ادامهی یادداشت مهم قبلی یعنی «تربیت رسانهای، خوابی گنگ یا رؤیایی شیرین؟» نوشته شده و به نوعی بازتابدهندهی اندیشههایی است که در معیت استاد بزرگوارم دکتر سعید مدرسی در مرکز تربیت رسانهای باران پرورش پیدا کرده است.
آرزوی یاران ما در باران، تحقق این مسیر برای تمامی خانوادههای ایرانی و مسلمان در سراسر جهان است. چنین باد!
بحث مصلحات رسانه ، خیلی جدید و جالب بود ، وقتی آگاهی سازی عمیق توی کودکمون به وجود بیاد ، ضرورت انجام این مصلحات رو درک میکنه ، ولی درک ضرورت تا مرحله عمل هنوز جای کار داره