از اوایل دههی نود که زمزمهی «سواد رسانهای» در محافل علمی و رسانهای ایران پیچید تا امروز که این موضوع برای خودش «انجمن ملی» و «همایش رسمی» و «کتاب درسی» هم دارد، گیجمان مفرطی در آموزهها و توصیهها و روشهای آموزشی آن وجود دارد. بدتر آن که صاحبان نظر و سخن و قلم هم در این زمینه متفرقند و هر کسی از گوشهای ندایی سر میدهد. از بالا که نگاه میکنی معلوم است که با دو گروه عمده طرف هستی: «گمراهان» و «در راه ماندگان»
«گمراهان» طایفهای خوشخیال، اطواری و پایاننامه به بغل که به خیالشان «با سواد سواد گفتن دهان کسی شیرین خواهد شد» و -حتی از این مسخرهتر- میپندارند که با درخشیدن ستارهی سواد رسانهای در آسمان دانش و فرهنگ ایران، چالش خانوادهها و فرزندانشان با رسانهها مدیریت (!) خواهد شد. تعریفشان از سواد رسانهای «ترجمهای» است و شناختشان از رسانهها «ترجمهای» است و فهمشان از تربیت «ترجمهای» است و تصورشان از موفقیت نیز «ترجمهای» است. و گویی دربارهی اینان فرمود: «ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ»... بلند آواز و میانتهی.
«در راه ماندگان» اما «ترجمهای» نیستند. هر چند با طناب پوسیدهی «گمراهان» مدتی به چاه ویل «سواد رسانهای ترجمهای» فرو رفتهاند؛ اما در میانهی راه دریافتهاند که «بر قبری میگریند که مُردهای در آن نیست». پس با اندک بضاعتی که داشتهاند بر روی «مسألهی اصلی» و نه «راهحل جعلی» تمرکز کردهاند و «همچنین هر یک به جزوی که رسید / فهم آن میکرد هرجا میشنید / از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف» که فرمود: «به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک»
*
برای در امان ماندن از قیل و قال «گمراهان» امروز بیش از هر زمان دیگر به یک نقشهی راه جامع برای مواجهه با چالشهای تربیتی رسانههای نوین نیاز داریم. نقشهای که نام آن «سواد رسانهای» نخواهد بود؛ چون نمیتواند «ترجمهای» باشد.
پس ای «در راه ماندگان»؛ متحد شوید!