برای دل نازک آرش مینویسم که در ینگه دنیا دلش به همین چند سطر خوش باشد.
خواسته بود که از تجربهی یزد برایش بنویسم. به نظرش رفتن برای تحصیل به شهر و دیاری دیگر به عزم و ارادهی خویش و توقف چند ساله در آنجا چشیدنیهای مشترکی دارد. ممکن است آنچه من از دست دادهام در انتظارش باشد و آنچه به دست آوردهام، در غفلت از کفش برود. وعده داده بودمش که از تجربهی یزد بنویسم. هر چند که هزار وعدهی خوبان یکی وفا نکنند، اما من که از خوبان نیستم؛ لذا همین تأخیر چند ماهه هم جای عذرخواهی دارد!