این متن به سفارش گروه جهادی دانشگاه علم و صنعت ایران در خرداد ۸۴
نوشته شده است. این گروه، هماکنون در تدارک برگزاری دومین مسافرت جهادی
خود در تابستان ۸۴ هستند.
جهادی چیست و چرا به آن عشق میورزیم؟
سلام؛
خیال نکنید این نوشته قرار است مانیفیست یا مرامنامهی «مسافرت جهادی»
باشد. این نوشته، بیانیهای در رابطه با فقر و فساد و تبعیض هم نیست. شعار و
برنامهی راهبردی و استراتژی هم نیست. این نوشته صرفاً تلاش میکند شما را
با پدیدهای به نام «مسافرت جهادی» آشنا کند و اصلاً هم برایمان فرقی
نمیکند که چند سالتان است، اهل کجایید و یا دانشجوی چه رشتهای هستید.
حتی این که خوانندهی این نوشته خانم است یا آقا برای ما مهم نیست. (ولو
اینکه جهاد از گردهی اناث ساقط باشد) ما تجربهای داریم که قرار است با
شما قسمت کنیم. اگر خوشتان آمد، آن را پی میگیرید و یاورمان میشوید و اگر
نه، همین همصحبتیتان برای ما غنیمت است.
تعریف مسافرت جهادی:
«هنگامی که عدهای آدم جوان (دانشجو یا غیردانشجو) پس از فراهم کردن
مقدمات کار، به نقطهای محروم از کشور سفر میکنند و در مدت اقامتشان در
آن محل در حد توان به بررسی و رفع مشکلات مردم آن منطقه میپردازند
میگوییم یک «مسافرت جهادی» اتفاق افتادهاست. این جوانان در ازای وقت و
توانی که صرف انجام کار و خدمات عملی و فکری میکنند هزینهای دریافت
نمیدارند و بالعکس سعی میکنند تا حدی که در توانشان است کمکهای نقدی و
غیر نقدی مردم و سازمانهای دولتی و خصوصی را به منطقهی مورد نظر منتقل
کنند.»
پاراگراف بالا علمیترین و در عین حال بیمزهترین تعریف ممکن برای «مسافرت
جهادی» است. از این تعریفهایی که باید برای مسئولین ادارات و سازمانهای
دولتی گفت تا از وجدان درد و رفع تکلیف هم که شده، برای راهاندازی این
حرکت کمی سرِ کیسه را شُل کنند!
اما یقیناً همهی آنهایی که حداقل یکبار از این مسافرتها رفتهاند
میدانند که «مسافرت جهادی» تعریفبردار نیست. ما میتوانیم بگوییم در
«مسافرت جهادی» چه کارهایی میکنیم و چه کارهایی نمیکنیم. چه کمبودهایی
داریم و دوست داریم به چه چیزهای دیگری هم بپردازیم. اما تعریف «مسافرت
جهادی» کار سختی است. بگذارید در اینجا ما همینها را بگوییم و خودتان در
نهایت به تعریفی از «مسافرت جهادی» برسید.
الف) نگاه به بیرون
از منظر بیرونی و با توجه به رابطهای که بچههای جهادی در هر منطقهای با
مردم برقرار میکنند میتوان «مسافرت جهادی» را در این زمینهها مؤثر
دانست:
۱) علمی – آموزشی
در خیلی از شهرستانها و مناطق محروم و دورافتاده، علیرغم وجود استعدادها و
پتانسیلهای فراوان علمی در دانشآموزان، به علت دور بودن از فضای فعالیت
علمی و درسی امکان راهیابی به مدارج بالاتر مقدور نیست. به غیر از این در
زمینههای درسی غیرکنکوری هم نیازهای فراوانی وجود دارد.
همهی مایی که دانشجو هستیم لااقل یکبار کنکور را تجربه کردهایم و بهتر
از هر کس دیگری میدانیم در برخورد با آن چه باید کرد. با برنامهریزی و
کمی صرف وقت منسجم، میتوانیم در قبال موقعیتی که اجتماع در اختیارمان
گذاشته است، کمی بار وظایفمان را سبک کنیم که گفتهاند: زکات علم در نشر آن
است.
۲) سازندگی
دانش، بینش و تخصص دانشجو میتواند گره از کار فرو بسته بسیاری از مدیران
مناطق محروم باز کند. کمبود بودجه و عدم دسترسی به نیروی متخصص و کاردان در
نقاط دورافتاده، غالباً باعث کندی حرکتهای آبادسازی و عمران مناطق
میشود. بجز این، فقر فرهنگی در بعضی مناطق، نقش انجام کار و تلاش و فعالیت
برای تأمین روزی و زندگی شخصی را در مردم کمرنگ ساخته است. حضور جمعی
جوان و مستعد که با وجود تمام فرصتهای ممکن در بهترین نقاط این سرزمین،
زمان و وقت و انرژی خود را صرف سازندگی و انجام فعالیتهای عمرانی به ظاهر
ساده (خانهسازی، راهسازی، کشاورزی و …) در مناطق محروم میکنند علاوه بر
تأثیرات روحی در مردم و ترغیب آنها به کار برای تأمین زندگی خود،
میتواند در زمینههای اولویتسنجی و برنامهریزی و شیوههای اجرایی،
مسئولین منطقه را یاری دهد.
۳) فرهنگی
فعالیتهای فرهنگی مسافران جهادی در زمینههای گستردهای جریان دارد. از
ایجاد سرگرمی و تفریحات سالم برای کودکان و نوجوانان گرفته، تا اجرای
برنامههای مذهبی، فرهنگی، ورزشی و آموزشی برای گروههای سنی مختلف. سعی در
ایجاد مهارتهای زندگی و ورزیدگیهای اجتماعی در کنار مشاورههای بهداشتی،
فکری، روانی، معرفتی از دیگر فعالیتهای رایج در این بخش است که با توجه
به پتانسیل حاضران در مسافرت انجام میشود.
ب) نگاه به درون
در نگاه درونی به مجموعهی دانشجویانی که وقت خود را در ایام فراغت به
«مسافرت جهادی» میگذرانند میتوان مؤلفههای زیر را به عنوان عوامل و
انگیزههای آنها برای حضور در این مسافرت برشمرد. این عوامل باعث میشود
که هرگز کسی از «مسافرت جهادی» آمدن پشیمان نشود و با برقراری تناسب میان
خواست ذهنی خود از مؤلفههای گوناگون و آن چه در مسافرت به عمل میآید، هر
بار «مسافرتی نو» را تجربه کند. قبل از حضور بدانیم که:
۱) این یک مسافرت است
یعنی قرار است به مدتی معین از عادات و روزمرگیهای شهرنشینی جدا شویم و
تنها خودمان باشیم. همهی خوبیهای یک سفر در این پدیده جمع است: میبینیم
که چقدر وابستگی و دلبستگی به وضع موجودمان داریم؛ چقدر به تنهایی قادر به
برآورده کردن نیازهای شخصیمان هستیم؛ چقدر به درد همسفرانمان میخوریم و
توانایی رفع مشکلات و نیازهای آنها را داریم و همسفرانمان چقدر مرد سفر
هستند و جوهرهی اصلیشان چگونه نمایان میشود. بهترین رفقا در سفر به دست
میآیند و بهترینشان در سفر محک میخورند.
۲) این یک جهاد است
ویژگی منحصر به فرد «مسافرت جهادی» در مقایسه با همهی مسافرتهای
دانشجویی در «جهادی بودن» آن است. آن هم جهادی به «عمل»، نه جهادی به
«تماشا». تعریف «جهاد» در این مقال نمیگنجد. اما همین قدر میدانیم که
برای رضای خداست و به دور از روی و ریا و در سکوت است و رنج و خستگی و
مسئولیتپذیری. جو مثبت و به پیشبرندهی «مسافرت جهادی» همزمان با خستگی
مفرط جسمانی و تحلیل نیروهای شیطانی، فرصت مغتنم و گرانبهایی برای خودسازی
است. جمع یکدست و یک دل این مسافرتها، فضای روحانی و صمیمانهی مناسبی
برای پرداختن به خود و پرهیز از تفرقه را ایجاد میکند و همهی اینها
البته به «نیّت» است.
۳) این یک کار است
نقطهی تمایز دیگر «مسافرت جهادی» در این است که فرصتی فراهم میکند تا
بفهمیم چقدر کار بلد هستیم و چقدر در انجام آن استقامت داریم. این کار را
از بیل زدن (مقدسترین فریضهی جهادی!) بگیرید تا ملات و بتن و تراز و
گچکاری و آشپزی و رختشویی و تدریس و سیمکشی و لوله کشی و مدیریت و کنترل
بحران و … . «مسافرت جهادی» خیلیها را به این نتیجه میرساند که «عالِم
یک بعدی تولید دانشگاه» به درد زندگی کردن نمیخورد و باید بعد از اخذ مدرک
کمی هم شاگردیِ استادِ فن کنند.
۴) این یک عشق است
تصور کنید یک مشت جوان داشته باشید که دانشجو باشند و اهل عمل و سفر و
خطر. مگر میشود سر و صدایشان شهری را از خواب بیدار نکند و
شلوغبازیهایشان تلفاتی نداشته باشد؟! همین است که «مسافرت جهادی» عشق
خیلیها میشود. آدم اطمینان داشته باشد که کارش عبادت است و به خطا
نمیرود، آنچنان فراغت ذهنی مییابد که فقط عشق میکند! نماز جماعت و
دعای عهد سحرگاهی و ورزش قبل از صبحانه، استراحت نصفه نیمهی وسط کار،
احساس کمآوردن، چُرت ظهر، کوفتگی بدن، شوخیهای عصرگاهی، گلکوچیک، جلسات
فرهنگیداخلی و پخش فیلم و نشریه و سفرههای دراز بیتجمل و کارگری(!) مگر
به همین راحتی از یاد کسی میرود که عشق نکند؟
بیبالپریدن
مُطَوَّل شد. خلاصه بگویم که ذات جهادی «دغدغه» است و وجه تمایز این حرکت
با حرکات فرمایشی متشابه، در همین نهفته است. «دغدغه» رکن رکین «مسافرت
جهادی دانشجویی» است که دستدادنی است و نه آموختنی و تقلید کردنی.
این همهای که گفتیم گوشهای از بازتاب جهادی در ذهنهای ما بود و به یقین
بیش از اینها تعریف و توصیف دارد «مسافرت جهادی» که بماند برای وقتی
بهتر. وقتی که بیشتر با هم باشیم در …
دست علی به همراهتان و حق نگهدارتان!
+ این نوشته بعد از انتشار اولیه در دانشگاه علم و صنعت در همین تاریخ
تا امروز (۱۳۹۲) با اطلاع و بدون اطلاع من، بارها در مجلهها، سایتها و وبلاگهای مربوط به جهادی منتشر شده است.
زنده باد!