۱- جهادی دانشآموزی
۲- جهادی دانشجویی (به قول رفقا: فارغالتحصیلی)
۳- جهادی دیگر
به طور خلاصه در این باره نکاتی را متذکر میشوم:
الف) جهادی دانشآموزی مرحلهی اولیهی آشنایی با جهادی است که (همانطور که میدانیم) دو مرحله دارد. اول: در آن ثبتنام میکنیم و دوم: در آن شرکت میکنیم. جهادگر دغدغهای در مورد نحوهی برگزاری اردو ندارد و کار اصلی در اردو صرفاً بیل زدن به معنای اتم و اخص آن است و سایر هدفهای تربیتی دبیرستانی با نظارت مربیان پیگیری میشود.
ب) پس از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان و در دوران دانشجویی نوع دوم جهادی شکل میگیرد که محیطی بازتر دارد و کارهایی متنوعتر در آن انجام میشود. جهادگران علاوه بر شرکت در جهادی، ضمن درگیر شدن با نحوهی برگزاری اردو، به لایههای زیرین و عمیقتر مشکلات در مناطق محروم و دستگاهها و سازمانهای مرتبط پی میبرند.
ج) «جهادی دیگر» همان جهادی متأهلی نیست. آن چه برخی از دوستان جهادی متأهلی مینامند، به زعم بنده واژهی بی معنایی است و اصولاً از لحاظ اهداف، شیوهی برگزاری، شرکتکنندگان و … فرقی با جهادی دانشجویی ندارد.
د) پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، تقریباً باید از جهادی دانشجویی نیز فارغالتحصیل شد. (خودتان میدانید که هر قاعده استثنایی هم دارد. به شرط آن که در حد همان استثنا باقی بماند. وگرنه که …) این آن چیزی است که نباید از آن ترسید و برای روبرو شدن با آن باید آمادگی کسب کرد.
ه) اگر در حین دو مرحلهی اول جهادی، مسیر درست و راه صواب را در پیش گرفته باشیم، خود به خود به مرحلهی سوم جهادی یعنی «جهادی دیگر» منتقل میشویم. جهادی دیگر از لحاظ شکل و فرم و حتی محتوی با دو مرحلهی قبلی تفاوت فراوانی دارد. آن چه در این مرحله برای جهادگر باقی میماند، روحیهی جهادگری و ظلم ستیزی است. در این مرحله، منش جهادگری عمدتاً در محیطی شبیه اردوهای جهادی امکان ظهور نمییابد. بلکه در قدم به قدم و لحظه لحظهی مسیر زندگی باید عملی شود.
«جهادی دیگر» سختترین مرحلهی جهادی و ورود به آن، نشان قبولی در دو مرحلهی پیشین است. دشمنْ فرضی، کارْ مبهم و همراهانْ کم و اندکند.
و) نشناختن حیطهی هر کدام از این مراحل سهگانه، به خود افراد و همینطور جریان حرکت اردوهای جهادی آسیب جدی میرساند.
ز) افرادی که دو مرحلهی اول را رد کردهاند، اما نمیخواهند به مرحلهی سوم پا بگذارند، توسط گذر زمان لاجرم از جهادی دانشجویی به بیرون پرت خواهند شد. (کمثل علی دایی)
یادمان باشد اگر در مرحلهی دوم نتوانیم خوی جهادگری را در خود نهادینه کنیم، جای جبرانی وجود ندارد و تا آخر عمر یک عقب ماندهی جهادی تلقی خواهیم شد. مثل کسی که مدام در کلاس پنج دبستان رفوزه شود. (با نوستالژی شکم کسی سیر نمیشود)
ح) این که فردی از لحاظ سنی و شخصیتی در مرحلهی دوم یا سوم جهادی باشد، مانع از حضور او در مراحل قبل نمیگردد. (به شرط درک جایگاه خود و پذیرش شرایط و اهداف آن مرحله)
ط) در این مباحث نظری، تقریباً همه چیز نسبی است.
ی) کلیّت این حرفها را خیلیها قبول ندارند. فعلاً برای من مهم نیست. خودشان یک وقتی میفهمند.
ک) کلیّت این حرفها را خیلیها قبول دارند. پس به بقیه هم گوشزد کنند.
ل) وارد جزئیّات هم نمیشوم.
م) نوشتهی زیر به قلم دانشآموزی است که هنوز به اردوی جهادی نرفته و در آستانهی این حرکت و ورود به مرحلهی اول، اخلاص خود را به سادهترین صورت نشان داده است. اگر من قبل از وارد شدن به مرحلهی اول چنین یادداشتی را برای خودم نوشته بودم، یقیناً امروز حسرت آن دوران را میخوردم. حسرت روزی که نگران بودم که در جهادی مزاحم دیگران باشم:
«وقتی حرف از اردوی جهادی میشود، به فکر فرو میروم. از هر کس میپرسم میگوید: خوب است. میگویند: برای آزادی از این دود و دمها لازم است و میگویند: انسان را پاک میکند؛ ولی چطور؟ این را که میپرسی جوابی ندارند. راستش از سویی میخواهم بروم و به مردم محروم کمک کنم و از طرف دیگر میترسم. البته نه از گرما و سرما. بلکه از این میترسم که نتوانم کار مفیدی انجام دهم و مزاحم دیگران شوم.
چه کسانی به اردو میروند؟ میگویند: مرد میخواهد. ولی خودشان هم نمیدانند مرد کیست. من هم نمیدانم. شاید اگر این را میدانستم مشکلاتم حل شده بودند. به هر حال فکر میکنم این بار را باید بروم، نه فقط به خاطر کمک به محرومان، بلکه به خاطر خودم. تا خودم را بشناسم. مرد را بشناسم و پاکی را لمس کنم؛ و شاید هم برای این که حال دیگری پیدا کنم و تغییر کنم. البته تغییر مثبت. امیدوارم همان طور باشد که گفته بودند و تنها کار کردن نباشد و بعد از سفر هم فقط خستگی بعد از سفر برایم نماند و این سفر ارمغانهای دیگری هم برایم داشته باشد.»