آن چه در ادامه می آید قسمت هایی از یک نامه ی طولانی است که به مناسبت خاصی، در زمان خاصی، خطاب به شخص خاصی نوشته شده و امروز و با گذشت زمان از حساسیت های سیاسی آن کاسته و به قابلیت های تاریخیاش افزوده شده است.
به درخواست برخی از دوستان، قسمت هایی از این نوشته ی بلند را جهت ثبت در تاریخ در این خانه منتشر می کنم.
در این نوشتار، تلاش می کنم تا هر چه موجزتر سخن بگویم؛ بلکه بیان حجم عظیم افکار و خواطر میسّر گردد.
...
اگر مفید را به یک کشور تشبیه کنیم و سایر مدارس هم در کنار هم، جهان مدارس را تشکیل دهند، روزگاری نه چندان دور، مفید یکی از ابرقدرتهای این جهان به شمار میرفت. سهم مهمی از جریان سازی، فرهنگسازی و خطدهی فکری مدارس اسلامی در زمانی نه چندان دور بر دوش مفید بود. اما به دلایل گوناگون این اقتدار و قدرت رو به افول گذاشته و پیدایش رقبا و ضعف های داخلی میرود که این امپراطور قدیمی را از صحنههای رقابتها و منازعات جهانی دور کند.
- تصور می کنم اصولاً مدیریت مجتمع از «نگاه جهانی» تهی شدهاست. یعنی اعتقادی به این که مفید باید پیشگام و الگوی سایر مدارس باشد وجود ندارد. دلیل این امر را هم نداشتن هدف جهانی میدانم. متأسفانه اندیشهی سیاسی مجتمع (فارغ از سرخوردگیهای فعلی اجتماعی) فاقد خصلتهای شجاعت، جسارت و مبارزهطلبی است و تقدیراً دچار رخوت و رکود خواهد شد.
- اندیشهی سیاسی مجتمع تمایلی برای ابرقدرت شدن ندارد؛ چون خط مشی سیاسی مجتمع از مقتضیات جامعهی دینی امروز فاصله گرفته است. نگاه آخرالزمانی به عالم حکم میکند که الگو بسازیم و الگو باشیم. مؤسسین مفید به دنبال تربیت شهروندانِ مطلوبِ جامعهی امام زمانی بودهاند. اما بعد از سی سال، خروجیِ مفید شهروندانِ مطیع دهکدهی جهانی آمریکایی هستند.
- تکبر و غرور در این اندیشه موج میزند و به هیچ وجه نصایحِ پیران و دلسوزانِ این مُلک را نمیپذیرد. درست برخلاف ژستهای سیاسی اندیشهی مجتمع.
- به دلیل عدم انتقادپذیری، نیازی هم به حضور منتقدین در مجموعه احساس نمیشود. لذا به تدریج از تعداد منتقدین کاسته (حذف) و به تعداد آدم های گوش به فرمان اضافه میگردد. این گونه، «مدیریت آسان» جایگزین «مدیریت صحیح» شده است...
...
هر کس چهار واحد اقتصاد خرد و کلان پاس کرده باشد، مفهوم مزیت نسبی و مطلق را میداند و به کاربرد اساسی این مفاهیم در برنامهریزیها و تصمیمگیریها آگاه است. در زمینهی تربیت، مملکت مفید امروز نسبت به سایر ممالک همجوار و مشترک المنافع و متضاد المنافع و ... یک مزیت نسبی و یک مزیت مطلق دارد. اگر مایلید با دیگر کشورها رقابت کنید و با پیشی گرفتن در این رقابت، منافعتان را تأمین کنید، باید این دو مزیت را به خوبی بشناسید و بر روی آنها سرمایه گذاری کنید. شما نیاز به یک تیم حرفهای در هر زمینه دارید تا بتوانند موانع توسعه را شناسایی و برطرف سازند.
* اردوی جهادی، یک مزیت نسبی
هر چند بیست سال پیش «اردوی جهادی» مزیت مطلق مفید نسبت به سایر رقبا به حساب میآمد، اما امروز صرفاً سابقهی دراز مفید در این کار، هنوز آن را به عنوان یک مزیت نسبی باقی نگه داشته است.
اردوی جهادی دبیرستان در سنوات اخیر به شدت استحاله شده است. تکرار کلیشه های خودساخته در سالهای اخیر، جهادی دبیرستان را از درون تهی ساخته است. وقتی از مسؤول اجرایی چند سال اخیر پرسیدم که: «چرا هر سال بوشهر را برای برگزاری اردو انتخاب می کنید؟» پاسخ شنیدم: «ما برای بوشهر رفتن مشکلی نداریم!»
این یعنی یک نگاه استحاله شده. یعنی مکان یابی اردوی جهادی وابستگی تام به راحتی ما دارد. و الا محروم بودن منطقه، سختی کار، تجربهی کار جدید، پویایی سیستم و آرمانخواهی و روحیهی مبارزه طلبی و ... اهمیت کمتری دارد. جالب اینجاست که علت این مشکل را بر گردن دانشآموزان میاندازیم و میگوییم این نسل طاقت این کارها و فشارها را ندارد. حاصلِ فرایند تربیتی چنین اردویی، فارغالتحصیلانِ راحتطلب و بیدغدغه و بیخاصیتی است که حالا پسوند جهادگر هم یدک میکشند و در خیال خود بار مسؤولیت اجتماعی به دوش کشیدهاند و زکات بدنشان را هم دادهاند و میتوانند فارغ از دغدغه عذاب وجدان، به زندگی آسودهی شهری خود بپردازند. این فارغالتحصیل به هیچ دردی نمیخورد. یک طبل تو خالی است که کلاه بزرگی سرش رفته. هر چند خانوادهی او از همین راضی باشند: فرزندشان از یک مانور نمایشی با دشمن فرضی بازگشته و ژستِ فرماندهان بزرگ عملیاتهای خونین به خود میگیرد. کادر مدرسه هم به همین راضی است. کارِ بیخطر کردن زحمتی ندارد. تازه حقوق هم میدهند.
تولید چنین فارغالحصیلانی باعث شده امروز اهدافی چون «حفظ جمع ارزشمند مفید» ، «دور هم بودن و دیدن دوستان قدیم و جدید» و... تنه به تنهی هدف اصلی اردوی جهادی فارغالتحصیلان بزند و در جَوّ داخلی اردو، بحثهایی چون هدف از مسافرت جهادی و مجادله پیرامون اصلِ جهاد و مصادیق آن، جای خود را به بحثهای نازلی چون منابع تأمین مالی اردو و کمبود امکانات رفاهی و برنامه های فرهنگی داخلی بدهد. متأسفانه امروز برآیند این مشکلاتِ برخواسته از منش دبیرستان، اردوی باسابقهی فارغالتحصیلان را، در مقایسه با کپی های بهتر از اصلِ دانشجویی، از نظر اجرایی و عقیدتی، نحیف جلوه میدهد.
این آفت ناشی از اردوی جهادی دبیرستان مفید است. حال آن که با یک نگاه استراتژیک، این حرکت ارزشمند میتواند مزیت نسبی مفید نسبت به سایر رقبا باشد. محافظه کاری، بله قربان گویی و تکرار مکررات باید از رگ و پوست جهادی دبیرستان خارج شود و روح نشاط و خطر کردن و مبارزه در آن دمیده شود. وظیفهی امروز شما بسیار سنگین است و باید برای ایجاد این تغییر «هزینه» کنید. در پیش گرفتن «سیاست انقباض مالی» در مورد مزیتهای نسبی عاقلانه نیست. زیرا شما برای کسب درآمد باید سرمایه گذاری کنید و از نظر عقلی، محل سرمایهگذاری، مزیتهای نسبی است. سیاست انقباض مالی در سایر بخشهای غیر مزیتی اعمال میشود تا بتوان در مزیتهای نسبی و مطلق بیشتر سرمایهگذاری کرد.
* هفتهی شهدا، یک مزیت مطلق
در دنیای واقعی و جهان اقتصاد به ندرت چیزی به اسم «مزیت مطلق» وجود خارجی پیدا می کند. (چون تقریباً همه چیز با پول خریدنی است) اما در مقولات اجتماعی و فرهنگی بیشتر با این گزینه روبرو میشویم.
«مزیت مطلق» برتری شما نسبت به کل مجموعهی مادر است، به گونهای که سایر اعضای مجموعهی مادر مطلقاً توانایی رقابت کردن با شما در آن زمینه را نداشته باشند. طبیعتاً بیشترین عواید، از سرمایهگذاری بر روی مزیتهای مطلق حاصل میگردد. اما میدانیم که بیرقیب بودن همواره رکود را در پیدارد و این آفتِ مزیتهای مطلق است. مشاوران ارشد سیستمها، برای جلوگیری از این آسیب، به تشکیل حزبهای فکری متضاد درون سیستمی اقدام میکنند تا مسؤولین اجرایی اصطلاحاً «به خواب نروند». رسانههای جمعی هم، به عنوان کم هزینهترین اهرم این حزبها، مدام با فشارهای تبلیغاتی و شگردهای خاص دیگر، مخالفت هایی انجام میدهند تا دولتمردان در انجام وظایف خود راسختر باشند.
متأسفانه فقدان دیدِ بلندمدت و استراتژیک در مدیریت کلان و میانی مجتمع مفید و عدم پذیرش مسؤولیت در قبال آینده و آیندگان، باعث «به خواب رفتن» سیستم در تنها مزیت مطلق مجموعه شدهاست.
«مفید» برای من و دوستانم مهم است؛ نه برای این که زمانی در آن درس خواندهایم؛ ...؛ نه برای این که آیندهی شغلی ما باشد. «مفید» یک رسالت است. یک هویت است. حرکتی برای انسان سازی. هر چند ... نخواهید شانه زیر این بار بدهید.
(و دقیقاً به همین دلیل است که حتی بعد از تمام بیمهریهای جاری، امروز نیز وقتی سیستمِ به اصطلاح دانشآموزی مدرسه در آستانهی هفتهی شهدا در کارها وا میماند، با چند تماس تلفنی کوتاه، این فارغالتحصیلان تمام خاطراتی که از شما و کار کردن در سیستم شما دارند کنار میگذارند و بیچشمداشت به کمک میشتابند. شاید از همین روست که ناخودآگاه و بدون اطلاعِ دقیق از حجم و اندازهی واقعیِ حضورِ فارغالتحصیلان در برنامهها، آنها را کنار میگذارید و کارِ خود را دانشآموزی مینامید!)
در آن سند تاریخی (نامهی سرگشاده...)، مجموعهای از فعالترین فارغالتحصیلان مفید در کار هفتهی شهدا، دو خواستهی مهم خود را از مجموعه مفید این گونه بیان کردهاند:
- تدوین اساسنامهی هفتهی شهدا برای ایجاد ثبات جهت برنامه ریزی بلند مدت
- تعیین متولی ثابت برنامهی شهدا در مدرسه برای پیگیری و اجرای برنامه ریزی بلند مدت
چند ماه بعد از آن، همان مجموعه از فارغالتحصیلان که برای برگزاری هفتهی شهدای سال ۸۴ دعوت به همکاری شدهبودند، در یک جلسهی خصوصی، سند منتشر نشدهی دیگری تنظیم کردند که در آن استراتژیهای اصلی برگزاری هفتهی شهدای آن سال به این شرح تعیین شده بود:
- کارِ دانشآموزی با هدفِ تربیت دانشآموزان توانمند و بصیر و حرفهای برای کار در سالهای آینده که احتمال میرود حضور اجرایی فارغالتحصیلان کمرنگ شود.
- ایجاد زیرساختهای لازم و کافی برای کارِ شهدا در مدرسه تا نسل آینده که دسترسی کمتری به منابع دسته اول از قبیل همرزمان و خانواده شهدا و ... دارد، بیبهره نماند.
- فرایندسازی اجرای برنامهی هفتهی شهدا در ارکان مدرسه تا در سالهای آینده که امکان حضور فکری فارغالتحصیلان کمتر می شود، نهادهای غیرمتخصصِ حاضر در مدرسه (گروههای آموزشی، معاونت اجرایی، معلمین راهنما و ...) با مشکل اجرایی کمتری روبرو شوند و از تجربیاتی که در سالهای ۸۳ و ۸۴ به دست آمده است به صورت عملی استفاده کنند.
...
اگر نگاهی به آینده دارید، باید برای آن برنامهریزی کنید و برای اجرای برنامه هایتان هزینه نمایید.
... طرح جامع سه ساله ای را به تصویب برسانید که در آن تعداد زیادی پروژهی کوچک دانش آموزی با نظارت یک متولی ثابت و همکاری فارغالتحصیلانِ باتجربهی مطلوب (به عنوان استاد راهنما) به انجام برسد و انباریِ اطلاعاتِ شهدای دبیرستان، به یک آرشیو واقعی و قابل اعتماد از لحاظ تربیتی و تاریخی با فهرستنویسیهای معتبر و کاربردی تبدیل شود. در کنارِ آن، تعداد زیادی محصولِ با کیفیت قابل ارائه (از قبیل کتاب داستان، کتاب خاطره، شعر، پوستر و تصویرسازی، سرود، نمایشنامه، فیلمنامه، نرم افزارهای چندرسانهای، جزوه ها و بروشورهای معرفی و تبلیغی و ...) تولید خواهد شد که سالهای سال مورد استفادهی همگان قرار می گیرد.
...
در یک برآورد کلی سه ساله، هر سال حداقل بیست گروه دو نفره دانش آموزی با هدایت ۵ استاد راهنما زندگینامه و داستان زندگی همهی شهدا را تدوین خواهند کرد و در عرض دو سال یک گروه ده نفره دانشآموزی، مجموعهی تصاویر شهدا را (بالغ بر ۲۵۰۰ قطعه عکس) ویرایش و ارائه میکنند. همچنین به موازات این فعالیتها، دیگر آفرینشهای ادبی و هنری نیز قابل پیگیری خواهد بود.
برای شروع هر کدام از پروژهها کلاسهای فشرده و کوتاه مدت آموزشی تخصصی از قبیل فن مصاحبه، نویسندگی، مستندسازی، مبانی هنری، ابزارهای رایانهای و مدیریت برای داوطلبان برگزار میشود و در صورت موفقیت در آزمون هر دوره، اجازهی انجام پروژه داده خواهد شد.
نکتهی مهم، مجزا بودن فعالیت این ستاد، که به آن «ستاد تولید، توسعه و تثبیت محتوای بزرگداشت شهدای مفید» میگویم، از فعالیتهای جاری و روزمرهی هفتهی شهداست. فرض میکنیم شورای معلمین راهنما حق خواهد داشت در طول این سه سال هر بلایی دوست دارد بر سر برنامه های جاری هفتهی شهدا بیاورد. اصلاً آن را تعطیل کند. اما این ربطی به فعالیت ستاد نخواهد داشت. این ستاد مثلِ یک پیمانکار بیرونی با دبیرستان و یا مجتمع قراردادی امضا میکند و طبق قوانین و مقررات مفید به فعالیت درون سیستمی میپردازد. تمامی برنامهها و افراد خارجی دخیل در آن (منطبق با چهارچوبهای قرارداد) به تأیید شورای دبیرستان میرسند و گزارش کارها و روند پیشرفت پروژهها به اطلاع شورا خواهد رسید.
...
شاید این پیشنهاد در نگاه اول، خام و بی پشتوانه به نظر برسد؛ اما در حقیقت مبانی نظری و عملی قابل دفاعی دارد که صرفاً با یک نگاه بلندمدت و جهانی میتوان آن را پذیرفت... شما مجبور خواهید شد بودجهی مستقل و جداگانهای را به این امر اختصاص دهید. از آن جایی که مدارس مفید استقلال مالی ندارند و مدیر فقط اجرا کنندهی دستورات مجتمع است، لازم خواهد بود که به نحوی مجتمع را همراهِ خود سازید. در آن صورت ممکن است بخواهید وسعت طرح را به همهی مدارس مفید بکشانید تا در شورای مدیران، رأی موافق بگیرید. این ستاد حتی آمادگی دارد در صورت تأمین امکانات و اعطای اختیارات اولیه، اجرای پروژههای کوچک زیربنایی را در سه دبیرستان به عهده بگیرد.
هر چند با مقدمهای که در تحلیلِ بینش و منش مدیریت مجتمع آوردهام، بسیار بعید میدانم که در شرایط کنونی پذیرش چنین طرح کلانی برایشان ساده باشد؛ اما وظیفه دانستم تا در این مقطع تاریخی آخرین پیشنهاد خود را برای برون رفت از وضعیت نامطلوب جاری بیان کنم و بدین ترتیب از روند فعلی اجرای برنامههای مربوط به شهدا در دبیرستان کنارهگیری نمایم.
همراهی امثال من با سیستمِ جاریِ فعلی، معنایی به جز پذیرفتنِ خطاهای آشکارِ برنامه ریزان و مدیران مفید در این زمینه ندارد. مطابق عهدی که با خود بستم، بعد از این هرگز درگیر روزمرگیهای هفتهی شهدا نخواهم شد.
...
والسلام علیکم
اول اردیبهشت ماه ۱۳۸۶
تهران