زمانی که یک تازه معلم بیست و چهار ساله، یک مهندس صنایع پر هیجان و یک کارمند با انگیزه و خلاق بودم، یک روز بعد از صحبت با مدیر مدرسهی هوشمندمان، دریافتم که آنچه از هوشمندی مدنظر ماست چقدر با تصورات بیرونی از هوشمندی تفاوت دارد. کاغذ و قلم برداشتم و خیلی سریع جدولی کشیدم تا تفاوتهای وضع موجود با وضع آرمانیمان را بنویسم. البته من در آن لحظه در شرایطی نبودم که بتوانم تحلیلی از جایگاه زمانی و مکانی خودم داشته باشم و نمیدانستم که نوشتن همین ده بند کوتاه و -از نظر خودم- بدیهی چقدر مهم و اثرگذار است.
از آن روز تا حالا صدها بار آن یادداشت کوتاه و تلگرافی من که برای یادآوری به همکارانم در مدرسه نوشته بودم در فضای مجازی، مجلات عمومی و تخصصی، مجامع دانشگاهی و همایشهای علمی و ... مورد توجه، نقل قول و استناد قرار گرفته، بیآنکه کسی بداند یا بتواند بداند که «ده اصل کلیدی آموزش در مدارس هوشمند» از کجا آمده است!
گفتم برای ثبت در تاریخ و جلوگیری از سرگردانی بیش از پیش تاریخپژوهان و محققان در قرنهای آینده (!) یکبار برای همیشه خودم به این خطیئهای که مرتکب شدم اعتراف کنم و بار گناه انحراف اذهان عمومی را از دوش بردارم: بدانید و آگاه باشید که «ده اصل کلیدی آموزش در مدارس هوشمند» نه ترجمه است و نه تحقیق؛ نه مبتنی بر پژوهشهای دامنهدار است و نه متکی بر مطالعات ادامه دار. این همه فقط بیان آرمانهای ذهنی یک جوان خام خیال بوده و هست!
غفرالله لنا و لکم
آبان ۹۷
ده اصل کلیدی آموزش در مدارس هوشمند
۱. مدیریت به جای مالکیت (اصل دسترسی)
در روزگار جدید، داشتن اطلاعات، قدرت نیست. بلکه دسترسی به اطلاعات قدرت محسوب می شود. همه عملکردهای ما باید به گونهای تغییر یابد که فرآیند انباشت اطلاعات، به توانایی مدیریت داشته ها و ورزیدگی درکسب و دسته بندی اطلاعات تبدیل شود.
۲. تحصیل به جای تدریس (اصل تحصیل)
فرایند فعلی آموزش، یکسویه و کند است. در مدارس هوشمند باید به تدریج فرآیند «تدریس» به فرآیند «تحصیل » مبدل شود و دانشآموز، خود به کشف و استنباط مطالب بپردازد.
۳. کایزن (اصل تغییر تدریجی)
هیچ فرآیندی، دفعی و مطلق نیست و همه چیز در بازههای زمانی به وجود میآید. لذا شرط لازم برای رسیدن به نقطهی مطلوب، «در مسیر بودن» و شرط کافی برای رسیدن به وضعیت مطلوب، «حرکت کردن» است.
۴. مسلط بودن بر ابزار به جای مقهور ابزار بودن (اصل سلطهی تکنیکی)
مدارس هوشمند، مدارس «کامپیوتر محور» نیستند؛ بلکه مدارس «فهم محور» هستند. تمامی امکانات و تجهیزات تکنولوزیک باید در خدمت عمیق کردن فهم و دانایی دانشآموز باشد. فناوریهای نوین آموزشی، هدف نیستند؛ بلکه وسیله هستند.
لذا ضروری است متولیان ادارهی مجموعههای هوشمند، به تناسب موقعیت، بر این ابزارها تسلط داشته باشند.
۵. جایگزینهای مناسب به جای وابستگی مطلق (اصل نفی تعلق)
ابزارهای پیشرفته، خالی از نقص و ضعف نیستند و هر مشکل پیش پا افتادهای میتواند در هر لحظه، دسترسی به آنها را محدود و مسدود کند. لذا نباید اسیر و مسحور کامپیوتر شد و باید آمادهی هر مسئله و مشکلی بود.
باید به فکر جایگزینهای مناسب و فوری باشیم.
۶. ایدهی پیشرفته به جای ابزار پیچیده (اصل ایده محوری)
ابزارهای گسترش و تعمیق فهم، تنها منحصر به فناوریهای پیشرفته نیست و هر وسیلهی سادهای ممکن است ما را به این هدف برساند. مهم طرح و ایدهی انجام کار است.
۷. مربی به جای معلم (اصل تربیت)
آموزش باید از حالت تک بعدی خارج شود و جایگاه معلم از متکلم وحده به سوی مدیر و مشاور و حتی همکار دانشآموز تغییر یابد. کلاس درس نیز به اتاقِ دارای میز و نیمکت محدود نمیشود و هر مکان و فرصت دیگری در مدرسه، کلاس درس خواهد بود.
۸. انگیزش به جای اجبار (اصل جستجو)
اگر تلاش و حرکتی از سمت دانشآموز صورت نگیرد، عملاً فرایند «تحصیل» رخ نخواهد داد. دانشآموز باید در جستجوی دانش و علم باشد. لذا ایجاد انگیزهی یادگیری در دانش آموز از اولویت بالایی برخوردار است.
۹. عملگرایی به جای نظریهپردازی (اصل توانایی محوری)
ملاک ارزیابی دانشآموز در مدارس هوشمند، علاوه بر دانایی باید بر توانایی متکی باشد.
یعنی لزوماً «بیشتر دانستن» ملاک «بهتر بودن» نیست؛ بلکه «بهتر به کار بستن» اصل است و داشتن حدنصاب دانش کافی است.
۱۰. عدالت به جای مساوات (اصل تناسب)
توجه به تفاوت سطح دانش آموزان و تعیین تمرین و تکلیف و ارزیابی متناسب اهمیت زیادی دارد.
با رعایت حدنصابها، صرفاً سرعت و شتاب رشد مهم است.