خیلی قبلتر از آنکه ما به موضوع نقش جسم در ذهنیات و تجربیات انسان بیندیشیم، اندیشمندان و هنرمندان فراوانی در جهان به آن پرداختهاند. نمود این تأملات را در آثار داستانی و نمایشی در دهههای اخیر میتوان ردگیری کرد.
معرفی آگاهانه برخی از این آثار نمایشی مناسب برای دانشآموزان در کنار نقد و تحلیل و گفتگو درباره این آثار میتواند چاشنی خاطرهانگیز و ماندگاری در کلاس سواد اطلاعاتی باشد.
سینمای ژاپن، یکی از ریشهدارترین جریانهای سینمایی جهان است که آثار شاخص و برجستهای چه در قالب فیلمهای سینمایی و چه پویانماییها تولید کرده است. در بیشتر آثار شاخص سالهای اخیر این سینما، درونمایه «فناوری» و نقش آن در زندگی انسان بسیار پر رنگ بوده است.
از سوی دیگر سینمای کودک و نمایش تعاملات بچهها در محیط مدرسه از پیرنگهای رایج سینمای ژاپن است که مخاطبان ایرانی هم نمونههای فراوانی از آن را به خاطر دارند.
فیلم سینمایی هینوکیو «Hinokio» که نام آن یادآور داستان مشهور «پینوکیو» است، فیلمی در ژانر علمی-تخیلی و درام، به کارگردانی «تاکاهیکو آکیاما» و محصول سال ۲۰۰۵ کشور ژاپن است.
هینوکیو داستان پسرکی ۱۲ ساله به نام «ساتورو» است که یک سال پیش مادرش را در تصادف رانندگی از دست داده و بعد از حادثه علاوه بر اینکه ویلچرنشین شده، خود را در اتاق خانهشان محبوس کرده. ساتورو که پدر را مقصر مرگ مادر میداند از او دوری میجوید و پدر نیز که مهندسی ورزیده است نتوانسته دیوار بیاعتمادی میان پسر و خود را بشکند. پدر برای اینکه ساتورو با دنیای بیرون ارتباط برقرار کند، رباتی به نام H-603 یا همان هینوکیو را به ساتورو میدهد که همچون بدنی مثالی و جسمی نیابتی توسط پسر کنترل میشود و به جای او بیرون از خانه حضور مییابد. داستان فیلم که با حضور هینوکیو در کلاس مدرسه و آشنایی دانشآموزان با این همشاگردی جدیدشان آغاز میشود، با ظرافتی مثالزدنی به نمایش برقراری ارتباط میان هینوکیو و بچههای کلاس میپردازد و به طور خاص داستان دوستی عمیق «جان» و «ساتورو» به واسطهی هینوکیو را روایت میکند.
هینوکیو با داستانی هوشمندانه و لطیف، در عین اینکه ساختاری واقعگرایانه و مضمونی آیندهنگرانه دارد، پر است از استعارهها و کنایههای تربیتی. داستان هینوکیو در زمان حال میگذرد؛ اما برخی پیشرفتهای فناورانه در فیلم که تا امروز محقق نشده و فضای رؤیاگونهی ربع پایانی داستان به آن حالتی فراواقعی داده است.
بعد از تماشای فیلم و در تحلیل داستان آن، فرصتی پیش میآید تا با بچهها درباره چهار مسأله مهم و به هم تنیده انسان معاصر در عصر فناوریهای اطلاعاتی گفتگو کنیم:
مسأله اول: آسیبپذیری نوجوانان تک والد در زندگی مدرن و شبه مدرن
«ساتورو» از نعمت مادر محروم است و «جان» از نعمت پدر. هردوی این بچهها خلاءهای عاطفی و روانی آشکاری دارند که آنها را درگیر حاشیههایی در زندگی میکند. پدر و مادر این دو نوجوان تا دیروقت بیرون از منزل مشغول کار هستند و آنها تنهاییهای خودشان را با خرابکاری، غرق شدن در جهان مجازی یا فکر و خیالات و افسردگی پر میکنند. به نظر میرسد درک متقابلی که این دو شخصیت از هم بدست میآورند ناشی از شرایط روحی مشترکی است که هر دو در آن گرفتارند.
مسأله دوم: آسیبپذیری کودکان و نوجوانان در مواجهه با دنیای مجازی
«سایبرسیتی» یا آنطور که در ترجمه فارسی فیلم آمده «شهر کامپیوتری» نام یک بازی رایانهای مرموز است که در طول داستان فیلم به تدریج بچههای کلاس از جمله «ساتورو» را درگیر خود میکند. در دل این بازی عجیب، یک بازی مخفی وجود دارد که بعضی بچهها میتوانند به آن بازی دوم هم وارد بشوند و هر اتفاقی در آن بیفتد، در عالم واقعی هم محقق میشود. فیلم هینوکیو در نشان دادن توجه افراطی بچهها به بازیهای دیجیتال موفق عمل کرده است. همچنین ایدهی جالبی برای نشان دادن اثرگذاری بازیهای مجازی در زندگی حقیقی پیدا کرده است. دقت کنید که در سال تولید فیلم (۲۰۰۵ م. مطابق با ۱۳۸۴ ش.) هنوز بازیهای آنلاین با کیفیت امروزی به وجود نیامده بوده و این یکی از جنبههای علمی-تخیلی فیلم محسوب میشود!
مسأله سوم: هراس از توسعه بیضابطه فناوری و آمیزش انسان و ماشین
ربات H-603 در آغاز فیلم بچهها را در مدرسه مجذوب خود میکند و قابلیتهای بسیار چشمگیری در عملکردهای انسانی دارد. اما در پایان فیلم میبینیم که ترس از عملکردهای مخرب و ویرانگر لشگر این رباتها و سوءاستفادههای نظامی از این پیشرفتهای فناورانه منجر به انزجار بچههای مدرسه از آن میشود. این نگاه دو پهلو به قابلیتهای رباتهای انساننما هر چند که اثر چندانی در خط داستانی هینوکیو ندارد، اما تلنگر خوبی برای شیفتگان فناوری محسوب میشود.
مسأله چهارم: مسأله بیجسمی، بدن نیابتی و امکان حضور از راه دور
بچه مدرسهایها در ابتدای فیلم هینوکیو را یک ربات هوشمند و خودکار میپندارند که خالی از هوش و عواطف انسانی است. اما کمکم از تصورات اولیه خود فاصله میگیرند و متوجه میشوند که این ربات صرفاً عروسکی است که توسط یک دانشآموز دیگر مثل خودشان از راه دور هدایت میشود. این عروسکِ بسیار پیشرفته، ابزار ارتباط آنها با ساتورو در داخل خانه است. ساتورو هم کمکم میتواند بر مهارت خود در کنترل ربات بیفزاید و به واسطهی هینوکیو تجربیات جدیدی کسب کند. با این حال شناخت بچهها از ساتورو و شناخت ساتورو از بچهها بواسطه حجابی به اسم هینوکیو همچنان تا آخر فیلم ناقص و مبهم میماند. از سوی دیگر انجام کارهای خطرناک یا خلاف توسط هینوکیو در برخی صحنههای فیلم به خوبی نشان میدهد که «حضور بدون جسم» تا چه اندازه میتواند آزادیبخش یا هنجارشکن باشد. اوج این داستان هم جایی است که قابلیت ادراک «لامسه» ربات فعال شده و این بدن نیابتی، صاحب خود را تا لبهی مرگ میبرد.
*
پیشنهاد میکنیم نسخه مناسبسازی شده این فیلم سینمایی که بارها از شبکههای مختلف صداوسیما پخش شده در کنار دانشآموزان ببینید و درباره آینده فناوری، نقش فناوری در ارتباطات انسانی و چالشهای بیجسمی در عصر اطلاعات گفتگو کنید.