از سر نوشت :: حسین غفاری

روایت‌های بی‌گاهِ یک پیام‌برِ پاره‌وقتِ دوره‌گرد

فهرست
x
x
خرده ادراکات
  • ۱۳ مهر ۰۱

    ▪️سالروز شهادت حضرت ابی‌محمد، حسن بن علی بن محمد، ابن‌الرضا (علیه و علی آبائه السلام) بر شما تسلیت باد.

    ♨️در سال‌های اخیر تلاش‌های پراکنده‌ای برای بصری کردن وقایع تاریخی مقدس، با هدف ملموس ساختن موضوعات کهن برای نسل جوان و نوجوان رخ داده است. این تلاش‌ها که در شکل سنتی به ترسیم شمایل معصومان یا پرده‌نگاری‌های عاشورایی محدود می‌شد، با خلاقیت هنرمندان معاصر برای عبور از احتیاطات شرعی، به قله‌هایی همچون آثار حسن روح‌الامین ختم شده که کیفیت آثار، حس و حال اجرا و زاویه دید و روایت خاص او از وقایع، در این سال‌ها بسیار بازتاب یافته است.

    ⚠️مثل هر کار تازه‌ای، در کنار فرصت‌های این تصویرسازی‌ها، باید مراقب آسیب‌های احتمالی آن هم باشیم. مثلاً جانشین‌سازی یک تصور واحد از صحنه‌ای تاریخی به‌جای توسعه درک‌های متعدد از آن واقعه نزد مخاطبان با سطوح معرفتی مختلف؛ یا بسنده کردن به زاویه و عمق دید هنرمند در شناخت آن صحنه یا واقعه تاریخی. همچنین اگر در این میان خطایی هم در تصور یا تصویر هنرمند رخ بدهد، بعداً به سختی می‌توان آن را از ذهن مخاطب پاک کرد.

    🎨برای نمونه نگاهی به آخرین نقاشی دیجیتال 🖌️هنرمند وارسته و نازک‌خیال حسن روح‌الامین بیندازیم که به مناسبت هشتم ربیع‌الاول، صحنه‌ی نماز حضرت حجت ابن الحسن (عج) بر پیکر پدرشان امام حسن عسکری (ع) را در این روز ترسیم کرده است. طبق نقل تاریخی امام مهدی (عج) که در این هنگام کودکی پنج ساله بودند، عموی خود، جعفر بن علی (که بعدها به جعفر کذاب معروف شد) از اقامه نماز بر پیکر پدر کنار زدند و خود برای ایشان نماز اقامه کردند.

    🔍با دقت به این نقاشی نگاه کنید. جعفر بن علی در این نقاشی چند ساله به تصویر کشیده شده است؟
    ❓۵۰؟ ۶۰؟ ۷۰؟!
    💡این در حالی است که می‌دانیم امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۶۰ ق. در ۲۸ سالگی به شهادت رسیده‌اند و جعفر اختلاف سنی جدی با ایشان نداشته و به احتمال قریب به یقین کوچکتر از امام بوده است.

    🤔در اینجا یک بی‌دقتی کوچک هنرمند نقاش، تصور مخاطب را از واقعیت تاریخی دگرگون می‌کند و فهم او را در این نقطه متوقف نگه می‌دارد. اینکه جعفر کذاب یک جوان بیست و چند ساله‌ی خام خیال و در سودای غصب زعامت شیعیان باشد فرق دارد با آن‌که او را پیرمردی مسن بدانیم که بر سنت عربی به عزای برادر ایستاده و در ظاهر میراث‌دار او بوده است.

    🚦فرایند «تصویری شدن» تاریخ مقدس، اگر از اساس قابل تردید نباشد، این قدر هست که باید با الزامات معرفتی فراوانی همراه شود تا رهزن نباشد.

    وَ لِلّٰهِ الْحَمْد

  • ۷ مرداد ۰۰

    نامه اعتراضی جمعی از شترداران و بازرگانان بغداد به جناب موسی بن جعفر، بزرگ طایفه علویان

    ای پسر پیغمبر خدا؛
    در میان بزرگان شهر بعد از انتشار شایعاتی درباره فرموده‌ی شما به جناب «صفوان بن مهران» آشوب و تشویشی در گرفته است.
    چنین روایت کرده‌اند که حضرتتان از مراوده اقتصادی جناب صفوان با خلیفه بزرگ و کدخدای مشرق زمین، جناب هارون الرشید ناخرسندید.
    آیا بغیر این است که زنده نگه داشتن دین جد شما به آباد بودن مملکت اسلامی و پایداری مناسک و شعائر الهی میسر است؟
    آیا در این دوران طلایی حکومت بنی‌عباس که از چین و هند تا دروازه‌های بیزانس تحت سلطه‌ی خلافت اسلامی قرار دارد، حرکت یکتا امپراطور مقتدر مسلمانان به قصد انجام اعمال حج، چیزی بجز مجد و عظمت اسلام را نوید می‌دهد؟
    آیا به این فکر کرده‌اید که اگر عملی خداپسندانه مثل «کمک به یک مسلمان برای انجام حج» را تعبیر به «مشارکت در بقای ظالم» بفرمایید، آن وقت تکلیف این همه تاجر و بازرگان و کاسب خرده‌پا که هر روز امیدوار به مراوده تجاری با دستگاه ثروتمند و باشکوه خلافت هستند چه می‌شود؟ آیا شما جواب زن و بچه‌های مظلوم آن‌ها را می‌دهید اگر با امتناع از داد و ستد با دربار شب‌ها سر گرسنه بر بالین بگذارند؟
    شما که پسر پیغمبر و محترم در میان مردمان هستید آیا نترسیدید که اگر جناب صفوان، که از شترداران خوش‌نام و مشهور هستند، از همکاری با خلیفه امتناع کنند چه بر سرشان می‌آید؟
    از حضرتتان انتظار زمان‌شناسی بیشتری داشتیم تا در این ایام که سپاهیان اسلام در مرزهای روم با کفار در حال مبارزه هستند، چنین تزلزلی در پشت جبهه‌ها ایجاد نفرمایید.
    در هر صورت صنف شترداران و بازرگانان بغداد که جمع کثیری از مردم و کسبه محترم را نمایندگی می‌کند از عمل به این توصیه جنابعالی معذور است و امیدواریم که بدبینی به خلیفه بزرگ را کنار بگذارید و اتحاد مسلمانان را خدشه دار نفرمایید.

    والسلام
    مردادماه۱۴۰۰

    پ.ن:
    داستان مشهور «صفوان جمال»

  • ۱۱ فروردين ۰۰

    متأسفانه در جدل غیرخردمندانه و کاملاً سیاسی این روزها، وظیفه مستقیم دولت در آموزش رسانه‌ای و تربیت رسانه‌ای نادیده انگاشته می‌شود.
    هر چند که این نکته قابل تأیید است که آموزش رسانه‌ای و تربیت رسانه‌ای حتما باید هسته خانواده را هدف قرار بدهد؛ اما برای اعمال صحیح تربیت رسانه‌ای، خانواده به سه چیز نیاز دارد: آموزش، ابزار و پشتیبانی؛ که هر سه هم موکول به اراده‌ی جدی دولت است.

    دولت جمهوری اسلامی چه وظایفی در تربیت رسانه‌ای دارد؟

    الف) آموزش: شامل طیف گسترده‌ای از آموزش‌ها از سطح دانش تا بینش و گرایش و کنش
    ب) ابزار: مثل اینترنت سما، درگاه‌های ویژه کودک و نوجوان، سامانه‌های هدایت مصرف رسانه و ...
    ج) پشتیبانی: مقررات‌گذاری به نفع تربیت (مثل همان ماجرای اینترنت شبانه و ...)

    البته با فرض زندگی در دوران طاغوت،‌ و بدون محقق شدن هیچ یک از موارد سه گانه بالا، هرگز مسئولیت تربیت از گرده خانواده رفع نمی‌شود. فقط ما به ازای ناتوانی خانواده‌ها در تربیت فرزندان، بر شدت درجه آتش جهنم بر طاغوت و طاغوتیان افزوده خواهد شد!

  • ۲۸ مهر ۹۹

    از «مومو» خوشم آمد.
    حربه‌ی مفید و مؤثری برای ترساندن بچه‌ها و خانواده‌ها از واتساپ! مثل همان «لولو» که مادربزرگ‌ها ما را از آن می‌ترساندند که سراغ خوراکی‌های ته انباری نرویم!

    مقابله با آن هم ساده است. اگر خانواده‌ها آموزه‌های تربیتی را در سطح قصه شنگول و منگول در خانه پیاده کنند، «مومو» راه به جایی نمی‌برد:
    در را به روی غریبه باز نکنید؛
    شماره غریبه را مسدود کنید؛
    پیام غریبه را جواب ندهید.

    سخت است؟

x
x
دسته‌بندی نوشته‌ها

آنچه در ادامه می‌آید را برادر عزیزم آقای دکتر سید آرش وکیلیان در کانال بله «تحلیل‌های یک جنرالیست» در خرداد ۱۴۰۳ و در چهار قسمت مجزا نوشته‌اند. با توجه به اهمیت موضوع و نگاه ایشان به انواع سوگیری روایت‌های تاریحی به نظرم آمد خوب است برای مطالعه و مراجعه دوستانم، اینجا منتشر شود.
از آقای وکیلیان ممنونم که اجازه دادند این یادداشت‌ها را با اندکی تصرف و ویرایش منتشر کنم.

 

... برای آشنایی با انواع دیدگاه‌ها درباره چیرگی مسلمانان بر ایرانشهر، این بار می‌خواهم دیدگاه‌ها را در یک تصویر وسیع و ناظر به فناوری‌های نوین بیان کنم.
یکی از بزرگواران هفته پیش از من خواست روایت بی‌طرفانه‌ای از تاریخ بدهم، اما وقتی روایت‌ها را شمردم به بیش از ۱۲ هزار مورد رسیدم!
برای تحلیل نظام مند تاریخ صدر اسلام این موارد به عنوان محورهای کلیدی ساخت روایت باید لحاظ شود:

۱- وضعیت ایرانشهر و شاهنشاهی ساسانی پیش از حمله: سه وضعیت کلی مقتدر، متزلزل یا منحط (۳)
۲- وضعیت عربستان پیش از اسلام: بدوی، تاجرمسلک، غارتگر، مؤمن (۴)
۳- استراتژی حملات: سازمان یافته و متمرکز یا پراکنده و نامتمرکز (۲)
۴- وضعیت خاندان‌های ایرانی در مواجهه با حملات: آماده و جنگجو ، از هم گسیخته، معامله گر (۳)
۵- وضعیت دولت مسلمانان در سرزمین های فتح شده: سرکوبگر، معامله گر، غارتگر، مبلغ اسلام (۴)
۶- عوامل پیروزی: قدرت نظامی مهاجم، ضعف مدافع، قوت ایمان و نصرت الهی (۳)
۷- شیوه مردم ایران با حاکمان جدید: مقاومت و شورش (بابک)، معامله و مشارکت در قدرت (برمکیان)، مصالحه و جزیه (ماهویه)، اسلام آوردن (صفوان جمال)(۴)
۸- نوع بیان و احساسات راوی:خشم، غم، شوق، عزت (۴) (زبان به هر حال عاری از احساسات نیست)

اگر تعداد حالات مختلف را در هم ضرب کنیم به ۱۳۸۲۴ حالت می‌رسیم. ضمن آنکه بین حالات هر عامل فقط «یا» نیست، بلکه «و» هم وجود دارد. مثل محور هفتم که ایرانیان تقریباً همه انواع تعامل را داشته‌اند.

مثلاً روایت «چگونه امپراتوری باشکوه ساسانی در اثر تهاجم اعراب بدوی فروافتاد و آنها شورش مردم را با کشتار سرکوب کردند؟» این روایت نزدیک به کتاب «دو قرن سکوت» است.
در مقابل روایت «چگونه مسلمانان با نیروی ایمان بر قدرت ساسانیان غلبه و با فتح ایران مردم را به اسلام دعوت کردند» این روایت نزدیک به برخی کتب «فتوحات اهل سنت» است.

آیا ساخت همه این چند هزار روایت ممکن است؟ بله! به مدد انبوه مطالب و وجود فناوری هوش مصنوعی مبتنی بر مدل‌های زبانی بزرگ LLM مثل چت GPT میتوان تقریباً همه را ساخت. البته ممکن است برای یک روایت ماده تاریخی به قدری باشد که چند کتاب دربیاید و برای دیگری فقط یک صفحه. اما به هر حال هوش مصنوعی میتواند کم و بیش هر روایتی را خلق کند.
البته معنایش این نیست که هر روایتی حداقل معقولیت را دارد مثلاً روایت «ایران مقتدر و مهاجمان بدوی و حملات نامتمرکز و مردم مقاوم» به وضوح نوعی عدم انسجام دارد. اما حتی با کنار گذاشتن روایت‌های کم منبع و نامنسجم باز دست کم چند صد روایت با منابع کافی و انسجام مناسب باقی می‌ماند که در اینجا کار تاریخدان آن است که بتواند از میان روایت‌ها بر اساس معیارهایی گزینش کند.

*

حال که دانستیم از میان چند هزار روایت محتمل که به کمک هوش مصنوعی از منابع امکان تولید دارد، چند صد روایت آن دارای منابع کافی و بافت منسجم است؛ چگونه باید روایت معتبرتر انتخاب شود؟
در اینجا نقش تاریخ نگارها و تاریخدان‌ها برجسته می‌شود. این متخصصان به تعبیری یک «چارچوب شناختی هنجاری» دارند که از تعامل دانش‌ها، باورها و گرایش‌های عمومی آنها با فکت‌های مندرج در منابع شکل می‌گیرد. این چارچوب به آنها امکان گزینشگری روایت‌ها و تفسیر آنها را در قالب یک داستان کلی می‌دهد. برای نمونه یکی از معروف‌ترین چارچوب‌ها «مقدمه» ابن خلدون بر کتاب تاریخی العبر است که حتی به صورت یک نظریه جامعه شناسی درباره تحولات تاریخی درآمده است. البته همه ابرروایت ها این قدر منسجم و صریح نیست.
البته ماده تاریخ با هیچ ابرروایتی کاملا منطبق نمی‌شود و همیشه نقاطی از آن از طرح ابرروایت بیرون می‌افتند. ابرروایت قوی‌تر می‌تواند روایات کافی‌تر و توضیحات متقاعدکننده‌تری برای جوانب بیشتری از امور داشته باشد و البته اگر آن موارد ناهمخوان مورد توجه خاص قرار گیرند، طرح ابرروایت پروبلماتیک می‌شود.

برخی از ابرروایت های اصلی:

  • ۱- فتوحات مؤمنان: این ابرروایت برای توجیه ماهیت مقدس فتوحات، برتری مسلمانان  و انحطاط غیرمسلمانان عمدتاً توسط اهل سنت نظیر طبری طی سده‌های سوم و چهارم پرداخت شده است و در واقع بیانگر درکی است که آنها از پیشینه خود داشته اند و‌ کارکرد احترام به خلافت عباسی وقت را دارد. این ابرروایت تصویری حماسی و مذهبی از فتوحات ارائه میدهد و گرچه خیلی از این گروه اصالتا ایرانی تبار بودند اما مواد تاریخی مورد استفاده شان مملو از تفاخر پیروزی قبایل عرب بوده است. شاید بتوان از معاصرین فرد دانر (Fred Donner) با آثاری از قبیل «فتوحات اولیه اسلام» را نزدیک به آن دانست.
  • ۲- باستان‌گرایی عرب‌ستیز: این ابرروایت پس از شکست ایرانیان و دیگر مسلمانان از اروپاییان در سده نوزدهم و احساس عقب ماندگی آنان توسط آخوندزاده و اتباعش نظیر میرزا آقاخان کرمانی ارائه شد و تاکیدش بر آن است که گذشته باشکوه باستانی در اثر حمله اعراب وحشی نابود و ایران با زور شمشیر غارت و مسلمان شد. زرین کوب متقدم در «دو قرن سکوت» تا حدی به این ابرروایت نزدیک است. این ابرروایت امروزه  کارکرد سیاسی از سوی اپوزیسیون سلطنت طلب در برابر جمهوری اسلامی دارد. 
  • ۳- ایرانشهری: این ابرروایت برخلاف ایده انقطاع در ابرروایت باستان گرایی، بر اتصال و تداوم فرهنگی سیاسی و انتقال جامعه ایرانشهری در کالبد خلافت اسلامی تاکید دارند. ملی‌گراهای سکولار متأخر نظیر سید جواد طباطبایی و تورج دریایی این ابرروایت را صورتبندی می‌کنند و ایرانشهر را روح پیوسته تاریخی ایرانیان در طی دو هزار سال گذشته می‌دانند. کتاب «ایرانشهر و دنیای ساسانی» نمونه ای از آن است.
  • ۴- خدمات متقابل یا سنتز فرهنگی: این ابرروایت تاکید بر شکوفایی تمدنی طی سده های دوم تا پنجم هجری موسوم به عصر طلایی اسلام و مشارکت گسترده ایرانیان در این دوران دارد و از تعبیر «فرهنگ اسلامی ایرانی» یا «اسلام ایرانی» بهره می‌گیرد. این ابرروایت دو نسخه غربی و سنت گرا دارد. برای نمونه ریچارد فرای در جلد چهارم تاریخ ایران کمبریج و سید حسین نصر و مرتضی مطهری در آثاری نظیر «خدمات متقابل اسلام و ایران» آن را طرح کرده اند. این ابرروایت مورد استفاده و ترویج جمهوری اسلامی ایران است.

*

تا اینجا ابرروایت‌هایی که تمرکز بر جنبه بومی اسلامی یا ایرانی را دارند برشمردیم که شامل فتوحات، باستان گرایی، ایرانشهری و اسلامی-ایرانی بود. در ادامه به ابرروایت‌هایی که نگاه عمومی و جهانی به تحولات دارد و در پی منطقی فراتر از موضوع خاص ایران و اسلام است، می‌پردازیم.

  • ۵- عصبیت-مدنیت: قدیمی‌ترین ابرروایت درباره تحول تاریخ و منطق غلبه اقوام از آن ابن خلدون دانشمند مغربی سده هشتم است که توضیح می‌دهد چرا و چگونه اقوام بدوی‌تر بر اقوام مدنی‌تر غلبه می‌کنند.‌ وی از ایده استثناگرایی اسلامی عبور می‌کند و طرحی کلی‌تر ارائه می‌دهد که عصبیت شامل عواملی همچون جنگاوری و همبستگی اجتماعی در محیط های غیرمدنی را عامل مهم قدرت و غلبه آنها می داند. کتاب «مقدمه» ابن خلدون مهمترین معرف این ایده است. وی سعی می‌کند از تاریخ نگاری متداول نقلی گذر کرده و با طرح خود موضوعات و اقوال را ارزیابی نماید.
  • ۶- تضاد طبقاتی در برابر مساوات گرایی: مارکسیست ها و متفکران نزدیک به آنها انحطاط مادی ساسانیان در اثر تضاد طبقاتی و غلبه مساوات گرایایی اسلامی را برای توضیح وقایع بر اساس فلسفه تاریخ خود قرار دادند. از دید آنها جامعه بشدت طبقاتی ساسانی دچار شکاف‌ها و تضادهای درونی شدیدی بود که باعث شد در برابر مساوات طلبی مهاجمان شکننده باشد. نسخه مارکسیستی این تحلیل را می توان در آثار مستشرقان روس نظیر پطروشفسکی و نسخه مذهبی آن را در آثار علی شریعتی نظیر «مذهب علیه مذهب» دید.
  • ۷- ابرروایت مدرن وفادارانه به منابع تاریخ نگاری مسلمانان: تاریخ نگاری های اروپایی سده بیستم به خصوص توسط مستشرقان بریتانیایی این رویکرد را دارد. این ابرروایت منابع تاریخ نگاری اسلامی را تا حد زیادی می‌پذیرد و از تحلیل‌های جامعه شناختی مدرن به خصوص کارکردگرایی یا تفسیرگرایی در توضیح وقایع استفاده می‌کند. نمونه آن کار مونتگومری وات، برنارد لوئیس و آن لمبتون در ویراست قدیم تاریخ اسلام کمبریج است. شاید بتوان روایت‌های تجارت پایه نظیر دیدگاه معامله خاندان‌های ایرانی با سپاهیان عرب و دستیابی به مسیرهای تجاری پروانه پورشریعتی را نیز نزدیک به آن دانست.
  • ۸- تجدید نظرطلبان: این ابرروایت از حیث رجوع به منابع تاریخ نگاری اسلامی نقطه مقابل ابرروایت قبلی است و مبتنی بر تشکیک جدی بر احادیث و تاریخ نگاری های مسلمانان می‌باشد، که یکی دو سده بعد از وقایع سده هفتم تألیف و تدوین شده است. شخصیت کلیدی ارایه دهنده آن پاتریشیا کرون است که تاریخ رایج اسلام را برساختی متأخر می‌داند که به خصوص از دوران عبدالملک مروان در اواخر سده نخست صورت‌بندی شده است. از نظر آنها این تلقی رایج از اسلام و فتوحات عرب در دوره اموی شکل گرفته است و معدود منابع معاصر با فتوحات تصویری متفاوت دارند. رابرت هویلند در کتاب «در راه خدا، فتوحات اعراب و تشکیل امپراتوری اسلامی» نسبتاً متأثر از این دیدگاه بوده است.  خداداد رضاخانی را می توان یکی از ایران گرایان با همین ابرروایت تجدیدنظر طلبی دانست که مسلمانان عرب را نه یک نیروی خارجی، بلکه بخشی از هم‌پیمانان عراقی ساسانیان می‌داند که در زمان بحران در سلسله ساسانیان، قدرت را تصاحب کرده‌اند.

*

ابرروایت های ارائه شده برخی از معرفی شده ترین موارد در منابع موجود در زبان فارسی است. اما سایر اروپاییان هم آثاری دارند که کمتر ترجمه شده است. فرانسوی ها در اسلام شناسی، ایران شناسی و به خصوص شیعه شناسی دیدگاه‌های خاص دارند و از جهاتی از روس‌ها و بریتانیایی‌ها متقدم ترند. مکتب سوربون شامل ماسینیون و اتباع وی نظیر هانری کربن، کریستین ژامبه، محمدعلی امیرمعزی، یان ریشار و ... نگاه بسیار جدی‌تری به سیر فرهنگ و تفکر اسلامی در ایران دارد که البته نحوه غلبه اعراب بر ایرانشهر چندان دغدغه‌شان نیست.


پی‌نوشت:

یک توضیح | ایرانشهر چیست؟

احتمالاً این خطای کتب درسی ماست که ما تاریخ ایران پیش از اسلام را با نام سلسله خاندان ساسانی می‌شناسیم و ادراکی از «ایرانشهر» به عنوان یک واحد سیاسی-فرهنگی تاریخی در فلات ایران نداریم. مثل آنکه کسی به جای روم بگوید خاندان کنستانتین یا کلودیان!
همان‌طور که در کلیپ زیر دکتر دریایی توضیح می دهد «ایرانشهر» به عنوان یک قلمرو سیاسی در اوایل ساسانیان در سده سوم طرح می‌شود و حدود آن تقریباً از جیحون تا فرات است. شکل گیری این هویت تاریخی سبب شده است که ایران یک کشور جعلی سده بیستمی و مخلوق استعمار اروپاییان نباشد.
در ایرانشهر هویت سیاسی و مذهبی پیوند تنگاتنگی داشته است و گرچه اقوام و ادیان مختلف در این سرزمین حضور داشته‌اند اما ساسانیان مشروعیت خود را از آیین مزدیسنا (زرتشتی) اخذ می‌کردند.
عنوان ایرانشهر گرچه بعد از تشکیل خلافت دیگر کاربرد سیاسی نداشته است، اما همچنان به عنوان یک هویت فرهنگی در ادبیات فارسی تداوم یافته است و پس از فروپاشی خلافت در زمان ایلخانان مغول مجدداً مطرح می‌گردد و صفویان همین عنوان را برای ساخت یک کشور جدید با عنوان «ممالک محروسه ایران» در برابر امپراتوری گورکانیان هند و امپراتوری عثمانی مورد استفاده قرار می‌دهند.
ایران نامی بوده است که تا زمان رضاشاه از سوی خود حاکمان و مردمان این قلمرو مورد استفاده قرار می‌گرفته است و بیگانگان اعم از یونانیان، رومیان، عرب ‌ها و ... این سرزمین را با نام یکی از اقوام ساکن در آن یعنی پرشین‌ها یا فارس‌ها می‌نامیدند.

در این مصاحبه تورج دریایی به شرحی از ایرانشهر می‌پردازد: «چیستی و چرایی ایرانشهر»

  • ۰۳/۰۳/۲۸
  • حسین غفاری

ایران

تاریخ

گفتگوها (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی