آقای... دبیرستان مفید؛
سلام علیکم؛
۱.
نویسندگان این نامه، همه جوانان دانشجو و یا مهندسان جوانی هستند که روزگاری نه چندان دور، شما همه یا قسمت اعظم زندگیشان بودید و آن چه امروز هستند را، کم یا زیاد از شما دارند. اما در این سالها و در برخورد با امواج سهمگین نقد و نظر و فکر و اندیشه در بیرون از حباب شیشهای مفید، آموخته اند که صریح باشند و درد دل خویش را با غیر برملا نسازند. لذا اگر در تمام این سطور جسارت و یا تندی و آتشین مزاجی موج می زند نه از بیاحترامی به بزرگتر و خدای ناکرده ناسپاسی، که مَحرمِ دلی یافتهاند تا رازِ دل باز گویند.
نگران نباشید! ما هم بهزودی میمیریم. سعید صادقی را صدایش کردم و گفتم چهار پنج تا عکس از من بههمین صورت بگیر، چون نمیخواهم با آستین بلند و ... عکس بگیرم و ... ما هم در این جامعه مردیم. حالا من روی مین نرفتم. ولی من را هر روز شصت بار روی مین میبرند و در سایتهای اینترنتی کلی به من فحش میدهند و بهشدت از من متنفرند؛ به هرحال موضوع کینهتوزی آنهاست؛ چون خلافشان حرف میزنیم و در جمهوری اسلامی هم دشمن زیاد داریم. یعنی هم در دستگاه و نظام دشمن داریم و هم در خارج. آوینی هم همینطور بود میخواستند جمع شوند و ارشادش کنند. یک عده میخواستند جمع شوند و ارشادش کنند که چرا تو با پوراحمد و مددپور و این فردیدیها و لیبرالها ارتباط داری. من مخالف عمل نیستم و ما داریم عمل میکنیم...
یاخچیآباد (خ بهمنیار)، خ آموزگار، جنب هنرستان یارجانی، شیرخوارگاه حضرت رقیه
من الان مثلا معاون فرهنگی مسافرتم و حدوداً کمتر از بیست و چهار ساعت تا
آخر این ریاست عظمی (!) وقت باقی است و لابد حالا که دارم چهارمین یادگاری
نوشتنم در چهارمین سال فارغالتحصیلی و چهارمین مسافرت جهادی دانشجویی را
تجربه میکنم، باید از زحماتی که کشیده ام تشکر کنم و از همکاری رفقا و
دوستانم سپاسگزاری!