در برهوت توجه به موضوع «تربیت» در زیستبوم سواد رسانهای ایران، خبر خوبی که هفته پیش شنیدیم، انتشار رایگان «کتابچه راهنمای تربیت رسانهای در خانواده» از طرف «مدرسه هنر و رسانه آینه» بود.
بعد
از مطالعه کتابچه مذکور و گفتگو و مشورت با دوستانم، تصمیم گرفتم «تشکری
بزرگ» و «گلایهای کوچک» از «مدرسه هنر و رسانه آینه» را به بهانه انتشار
این محصول جدید، رسانهای کنم.
۱- «مدرسه هنر و رسانه آینه» را معلمان سواد رسانهای با پاورپوینتها و فیلمهای تکمیلی کتاب «تفکر و سواد رسانهای» میشناسند که در سالهای گذشته اصلیترین ابزار تدریس این کتاب پایه دهم متوسطه بوده است. راهاندازی «المپیاد دانشآموزی سواد رسانهای» و برگزاری دورههای مختلف آموزشی برای معلمان سواد رسانهای از جمله فعالیتهای مثبت و رو به جلوی این مجموعه جوان محسوب میشود. علاوه بر منشورات قدیمی، این مجموعه امسال دو عنوان کتاب «راهنمای مربیان سواد رسانه» و «سیاستگذاری در گستره سواد رسانهای» را هم روانه بازار کرده که در جای خود قابل تقدیر است.
۲- آن طور که در تبلیغات انتشار این کتابچه آمده:
ذکر کلیدواژه «تربیت رسانهای» در عنوان و موضوع این اثر از هر مسألهی دیگری برای من شیرینتر بود. بعد از سخنرانی بهمن ۹۷ در همایش یازدهم چهارسوق با عنوان «از سواد رسانهای تا تربیت رسانهای» که بالاخره برخی انتقادات از ناکارآمدی سواد رسانهای موجود را در کنار ایدههای ذهنیام درباره تربیت رسانهای علنی کردم، بارها مورد بازخواست قرار گرفتم که «تربیت رسانهای» را از کجا آوردهای؟ چه منبع و مرجعی دارد؟ تعریف دقیق آن چیست؟ و ...
از زمان آغاز به کار رسمی «مرکز تربیت رسانهای باران» در مرداد ۹۹، چالش تعریف تربیت رسانهای پر رنگتر هم شده است. تا جایی که در ماههای گذشته مجبور شدم چند مصاحبه، میزگرد و یادداشت کوتاه درباره «تربیت رسانهای» و حد و حدود آن تنظیم کنم تا کمی از بار این ابهام کم شود.
صراحت «مدرسه هنر و رسانه آینه» در استخدام کلیدواژه «تربیت رسانهای» و نوید اینکه محصولات دیگری هم با این عنوان در راه است، به نوعی نشاندهندهی بالا رفتن پرچم «تربیت» در یکی از خاستگاههای اصلی جریان «سواد رسانهای» ایران است و از همین رو جای خوشحالی و تشکر فراوان دارد.
۳- با تعریف اجمالی که از «تربیت رسانهای» داریم، دایره استحفاظی آن را در امر تربیت و رشد میدانیم که حیطهای وسیع و البته مجزا از عالم «هنر» و «رسانه» است. زمانی که یک مجموعه فرهنگی -مثل مدرسه هنر و رسانه آینه- پا به عرصهای جدید میگذارد، از او انتظار میرود که بضاعت حرکت در آن حیطهی تازه را هم فراهم آورده باشد. با مطالعه «اولین محصول» از مجموعه محصولات تربیت رسانهای این مجموعه، نام و نشانی از راهبران تربیتی و فکری «تربیت رسانهای» مدرسه آینه نمیبینیم. این کتابچه بر خلاف عرف محصولات فرهنگی هیچ نویسندهای ندارد و گردآوری و تألیف آن به «دپارتمان سواد رسانهای مدرسه هنر و رسانه آینه» منسوب شده است. دپارتمانی که در پایگاههای اینترنتی این مدرسه مجازی نام و نشانی از اعضای آن نمیبینیم. در این وضعیت حداقل انتظار مخاطب کتابچه آن است که منابع و مأخذ قابل ذکری برای محتوای منتشر شده وجود داشته باشد. متأسفانه در این زمینه هم دپارتمان مذکور رازداری کرده است و ردی از مصادر محتوای خود به مخاطب نمیدهد.
تا اینجای کار با یک ناشیگری و سهلانگاری عجیب از یک مجموعه صاحب نام روبرو هستیم. «مدرسه هنر و رسانه آینه» در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی خود، محتوایی را از منابعی نامعلوم توسط فرد یا افرادی گمنام به مخاطب خود ارائه داده و انتظار دارد مورد پذیرش و قبول قرار گیرد.
۴- نگاهی به محتوای داخل این کتابچه، آشفتگی بیشتری را نشان میدهد. بخش اول با عنوان «خوب است بدانیم» شامل زیر عنوانهای: محیطهای اثرگذار تربیتی، مواجهه با رسانهها و تربیت رسانهای میشود. محتوای این بخش شبیه خلاصه یک سخنرانی یا جزوهای موجز از محتوای یک جلسه آموزشی است. مطالب هیچ انسجام روایی یا موضوعی نداشته و من و شمایی که گویی در آن جلسه سخنرانی نبودهایم با خواندن این خلاصهها چیز زیادی دستگیرمان نمیشود.
نکتهی جالب در این بخش، تعریف تربیت رسانهای است. در صفحه ۱۰ کتابچه مذکور آمده:
برای تربیت رسانهای چهارگام ۱. رژیم مصرف رسانهای ۲. مواجه نقادانه با پیامهای رسانهای ۳. جریان شناسی رسانهای (تحلیل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... پیامها) 4. تولید رسانهای در نظر گرفتـه میشود.
باور کردنی نیست. ولی آنچه به عنوان تربیت رسانهای در این کتابچه به مخاطب قالب کردهاند دقیقاً همان سواد رسانهای است؛ نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم! به راستی دپارتمان مذکور چه اصراری دارد که گنجشک را جای قناری رنگ کند و به مخاطب بیندازد؟ گرفتن عکس یادگاری با تیتر «تربیت رسانهای» چه منفعتی برای یک «مدرسه» «هنر» و «رسانه» دارد؟ از این عکسهای یادگاری چه نانی پخته خواهد شد؟
بخش دوم کتابچه هم «چه باید کرد؟» نام دارد و به معرفی تعدادی سایت، کتاب و مقاله اختصاص دارد. طبیعی است که راهحل «تربیت رسانهای» با آن تعریف کذا، همین سایتهای هدایت مصرف و کتابهای راهنمای والدین و ... باشد!
۵- همه آن چه در بند ۳ و ۴ گفتم را شمایی که هیچ آشنایی قبلی با این موضوعات نداشتهاید هم با مشاهده کتابچه مذکور متوجه میشوید و نیازی به دلیل و مدرک ندارد. اما اگر آشنایی مختصری با رویکرد تربیتی به سواد رسانهای داشته باشید و بر حسب تصادف در سالهای گذشته از یکی از دهها جلسه سخنرانی استاد معظم و گرانقدر، دکتر سعید مدرسی، عبور کرده باشید آنوقت حیرت و شگفتیتان فوران خواهد کرد! تمام بخش اول و قسمت مهمی از بخش دوم این کتابچه انطباق عجیبی با سیر مباحث و رویکرد استاد در جلسات قدیمی والدین دارد. بعلاوه خلاصهای از مقاله زندگی ابری و گلچینی از مقالات ترجمان که معمولاً در کلاسها ارائه میکنیم.
به خاطر داشتم که استاد معمولاً چند صفحه خلاصه مباحث خود را برای استفاده حاضران در جلسه به آنان ارائه میکند. جستجو کردم و یافتم. تقریباً همان بود. بجز آنکه گردآورندگان و مؤلفان گمنام دپارتمان مذکور، با تصرف بیدلیل در همان برگهی خلاصه، شیرازه مطلب را از هم پاشانده بودند!
حاصل کار شبیه آن است که انگاری یک شاگرد بازیگوش جزوههای ناقص و پرغلطی که در جلسه استاد یادداشتبرداری کرده، صفحهآرایی کرده و بدون ذکر نام خودش و بدون ذکر نام استاد با عنوان پر طمطراق «راهنمای تربیت رسانهای در خانواده» بیرون داده باشد.
یادآوری میکنم این اولین محصول از سری محصولات ویژه والدین در حوزه تربیت رسانهای است که مدرسه هنر و رسانه آینه در راستای عمل به مسئولیت اجتماعی خود به رایگان در اختیار والدین گذاشته. بیچاره والدین! خدا محصولات بعدی را به خیر بگذراند؛ آمین.
۶- خوشحالی من از بالا رفتن پرچم «تربیت رسانهای» در مدرسه هنر و رسانه آینه همچنان ادامه دارد. اما ترسی دارم که بالاتر هم به زبان دیگری گفتم. خارج شدن از حوزه استحفاظی «هنر» و «رسانه» برای آنکه هنوز درک درستی از «تربیت» ندارد خطرناک است. متأسفانه عجله دوستان برای عقب نماندن از قطار، سر و گردنشان را لای ریل و چرخها خرد خواهد کرد. مخاطب بینوایی که اینچنین کتابچههای راهنمایی بخواهد او را هدایت کند، از هر چه «سواد» و «تربیت» بیزار میشود. مثال ما مثال لاکپشت و خرگوش است. عاجزانه درخواست میکنم: آهسته برادر جان؛ آهسته!
۷- آنچه در بالا نوشتم را بدون لحاظ ترتیبات سازمانی و اذن و اراده دیگران و فقط از زبان یک معلم و همکار قدیمی آینه مرتکب شدم. از این تندترش را هم قبلاً بارها حضوری گفتهام؛ به ذات همایونی برنخورده است و غمض عین فرمودهاند. علیالاصول بازنشر بیاجازه و بیاطلاع دسترنج فکری دیگران را در عرف کار فرهنگی «سرقت علمی» و در لسان برادری و همکاری «ناجوانمردی» صدا میکنند. من فرضم بر «ناشیگری» و «هولزدگی» برای عقب نماندن از قافله مبارک «تربیت رسانهای» است. و خوش است البته؛ یار اگر یار من باشد!
ارادتمند
سلام
البته جای گلایه هم داشت.