
و در تاریخ خواهند نوشت که در سنه یکهزار و سیصد و نود و نه شمسی، که سفاهت و شقاوت و کرونا از اینجا تا ینگهدنیا را در نوردیده بود، شبپرههای ریشپرفسوری آخرین تلاشهایشان را میکردند تا زیر سایهی جهل و درماندگی عوام، خود را از آفتاب حقیقت مصون دارند...
البته من مدتهاست به توصیه استاد اخلاقم (!) پایم را از مناقشه با سیمکشها بیرون کشیدهام. اما به پاس رادمردی و زمانشناسی سروران ارجمندم «دکتر کمیل خجسته» و «دکتر عبدالحسین کلانتری» در پاسخگویی به آخرین تقلای مستفرنگهای نشسته بر گردهی ملت، شما را به خواندن یادداشتهای زیر دعوت میکنم:
دنیای استیو جابز و دنیای وزارت ارتباطات
کمیل خجسته
«جهان مصالحهها» یا «منازعات پلتفرمی»؟
عبدالحسین کلانتری
+ الیس الصبح بقریب؟
++ شادی روح سیدمجتبی نواب صفوی صلوات.
...
مانده بودم که چه سر مگویی را این هفته بر ملا کنم در محضر دوستان که ناغافل سیدعلی زنگ زد: رفیق شفیق سالهای دور از خانه، هم خانهای مشهدی من در یزد که از ما زرنگ تر بود در درس و مشق و نان را هنرمندانه چسباند همان موقعی که تنور هنوز گرم بود و حالا ترم اول فوق لیسانس مکانیکش را در همان مشهدالرضای خودشان تمام کرده است.
«بگو جوادجان! بگو نوکرتم امام رضا»
پسرک که از شلوغی جمعیت صورتش گل انداخته بود، چشمان پف کرده اش را با پشت دست مالید و بهت زده به سیل جمعیت و اتاقک فلزی پر نقش و نگاری که در بر گرفته بودند خیره ماند. لبانش که از هم جنبید، بغض پدر ترکید:
آقای مهندس با آنهمه پز و پرستیژ و موبایل و پرشیا و ویلا در شمال و ... تازه جاروکش دارالزهد است و مگر جاروکشی به این چیزهاست؟
...و چقدر هم افتخار دارد جاروکشی حرم. جاروکشی که سهل است، جاروی جاروکشان حرم بودن هم افتخار دارد؛ صبح ها که خادمین دور می ایستند و جاروها در میان، شعر می خوانند و دعا می کنند، جارو بودن در آن میان حقا که افتخار دارد.
گدایی در این پادشاه، از پادشاهی هزار دنیا افضل است.