در برهوت توجه به موضوع «تربیت» در زیستبوم سواد رسانهای ایران، خبر خوبی که هفته پیش شنیدیم، انتشار رایگان «کتابچه راهنمای تربیت رسانهای در خانواده» از طرف «مدرسه هنر و رسانه آینه» بود.
بعد از مطالعه کتابچه مذکور و گفتگو و مشورت با دوستانم، تصمیم گرفتم «تشکری بزرگ» و «گلایهای کوچک» از «مدرسه هنر و رسانه آینه» را به بهانه انتشار این محصول جدید، رسانهای کنم.
گویا در شرایط فعلی دو دسته خانواده داریم: خانوادههایی که نگران هستند و خانوادههایی که نگران نیستند؛ ولی فقط یک دسته از بچهها وجود دارند، آن هم بچههایی که در فضای رسانهها رها شدهاند! چون حتی خانوادههای نگران هم ابزاری در دست ندارند و آموزشی ندیدهاند. به نظرم خوب است درباره این موضوع صحبت کنیم: دلایل اینکه خانوادهها مواجهه بچهها با انواع فناوریهای رسانهها (انواع دستگاهها، پلتفرمها و محتواها) را مدیریت نمیکنند، چیست؟
تربیت رسانهای مساوی با سواد رسانهای نیست. اگر سواد رسانه به بهترین شکل آن محقق شود و آنگونه که باید در تار و پود آموزش و پرورش ایران جاری شود، باز هم تربیت رسانهای محقق نمیشود. البته سواد رسانهای یک لایه دانشی را در بعضی از ساحتهای تربیتی پوشش میدهد. ولی الزاماً با توسعه سواد رسانهای به تربیت رسانهای دست نمییابیم. سواد رسانهای یکی از مقدمات و ملزومات تربیت رسانهای است؛ اما وقتی اصل و فرع جابجا شود، آموزش و پرورش میپندارد که در صورت پر رنگ کردن سواد رسانهای، تربیت رسانهای محقق خواهد شد.
تجربهی جدید تابستان ۹۹، ضبط یک برنامه تلویزیونی اینترنتی بود که در آن گفتگوی چالشی و دقیقی با نوجوانان در موضوع فضای مجازی و ابزارهای دیجیتال داشتیم. این برنامه با نام «خط قرمز» به همت همکاران عزیزم در دبیرستان دوره اول صلحا و برای استفاده دانشاموزان و خانوادههای محترم این مجتمع آموزشی تهیه و تولید شد و به درخواست من برای استفادهی همگانی بر روی اینترنت نیز منتشر گردید.
انصافاً تجربهی جالب و بسیار مفیدی برای من بود که امیدوارم مورد استفاده دانشآموزان، مدارس و والدین هم قرار بگیرد.
مغز گوگلی شده دانشآموز میل چندانی به حفظ اطلاعات ندارد و عاشق تنوع و
پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر است. البته در این جستوخیزهای ذهنی، چیز
دندانگیری هم نصیبش نمیشود. در یککلام: نه مایه دارد و نه حوصله!
اگر
پنجاه سال قبل، صحبت از تغییر جایگاه معلم در کلاس درس از «عقل کل» به
«دوست و همراه» بچهها در یافتن اطلاعات و سنجش منابع، یک امر محال بود، به
نظر میرسد امروز چارهای جز آن نداریم. اگر بیست سال قبل، جایگزینی
روشهای سنتی آموزش ـ مثل سخنرانی ـ با روشهای گروهی و تعاملی یک «انتخاب»
بود، امروز یک «الزام» است.
نوجوانی که مغزش «تلویزیونی» شده است، در کلاس درس، توانایی تمرکز بر گفتار طولانی معلم و خیرهشدن به نوشتههای روی تخته را ندارد و بهطور کلی از امور جدی گریزان است. ولع او برای تماشای تصویرهای بیشتر و داشتن قدرت انتخاب در آنچه میبیند و میشنود، باعث میشود کلاسهای درس سنتی از «بهرهوری» تهی گردند و خستگی و حواسپرتی در آنها موج بزند.
ابتداییترین برخورد ما با رسانهها یک برخورد فیزیکی است: کودکی که به تلویزیون خیره میشود، نوجوانی که گوشی تلفن همراه را به دست میگیرد، جوانی که برای شنیدن موسیقی هدفون روی گوشش میگذارد، معلمی که کتابی را زیر بغل میگذارد و نویسندهای که برای نوشتن مقالهاش دکمههای صفحهکلید رایانه را فشار میدهد، همگی در حال مواجههی جسمانی با دنیای رسانهها هستند. چشم و گوش و دست ما در خط مقدم درگیری با رسانهها هستند و سایر اعضا و اندام در مرحلهی بعدی متأثر از روش و میزان و نوع استفاده از ابزارهای رسانهای میشوند؛ اما ما معمولاً این نوع از آثار رسانهها بر مخاطبان را نادیده میگیریم و عمدهی دلنگرانیها و گفتگوهایمان دربارهی آثار فکری و روحی مصرف رسانه است.
اواخر بهمنماه ۹۷ افتخار داشتم تا در یازدهمین رویداد نوآوریهای آموزشی چهارسوق به عنوان یکی از هشت سخنران اصلی به صحبت بپردازم. موضوعی که از میان سرفصلهای پیشنهادی من در طول دو ماه رفت و برگشت با مربیان عزیز سخنرانی در چهارسوق نهایی شد «از سواد رسانهای تا تربیت رسانهای» بود. متنی که بعد از چهار بار ویرایش در ۱۶۰۰ کلمه آماده شد و من در کمتر از سیزده دقیقه آن را اجرا کردم.
ضمن دعوت از شما برای تماشای فیلم این سخنرانی، متن کامل آن را نیز منتشر میکنم:
من به عنوان معلم باید بتوانم به شاگردانم «سواد دیجیتالی» و «سواد اطلاعاتی» بیاموزم. اما در حال حاضر من در کلاسم نمیتوانم بگویم موبایل، لب تاپ و اینترنت را باز کنید و سرچ کنید؛ نمیتوانم بگویم، چون برای فضای مدرسه و رابطه معلم و شاگردی حرمتی قائل هستم. همینطور که دانشآموز شروع میکند به سرچ کردن، فضای مجازی چه پیشنهادهایی به او میدهد؟
من برای حل این مشکل در مدرسهی خودم مجبورم فیلترینگ داخلی و سیستم پایش محتوا بگذارم. وظیفه حاکمیت پس چه شد؟
اینها چالشهایی است که «سواد رسانهای» نمیتواند حل کند. برای حل کردن آن باید برویم زیرساختهای استفاده امن و سالم و مفید را راهاندازی کنیم.
به دعوت برادران عزیزم در مؤسسه فرهنگی هنری خواجه نصیرالدین طوسی، در دوره تربیت مبلغ و مروج سواد رسانه در شهر مقدس قم حاضر شدم و برای حاضران در جلسه دربارهی ضرورت توجه تربیتی به رسانه و احیای امر تربیت رسانهای در خانواده صحبت کردم.
محتوای جلسه ترکیبی از این دو جلسه بود:
از سواد رسانهای تا تربیت رسانهای
::
خانواده و تربیت رسانهای
در آخرین هفتههای سال ۱۳۹۷ به همراه برادر و سرور ارجمندم استاد دکتر سعید مدرسی، ۱۲ قسمت برنامه رادیویی سایهروشن با موضوع مدیریت رسانه در خانواده ضبط کردیم که در هفته اول و دوم اردیبهشت ۹۸ از رادیو معارف (موج FM ردیف ۹۶ مگاهرتز) پخش شد.
[پشت صحنه ضبط برنامه سایه روشن]
این فصل از برنامه سایهروشن را -به ترتیب قسمتهای پخش شده- به این شرح بشنوید:
امروز افتخار داشتم تا در یازدهمین رویداد نوآوریهای آموزشی چهارسوق به عنوان یکی از هشت سخنران اصلی به صحبت بپردازم. موضوعی که از میان سرفصلهای پیشنهادی من در طول دو ماه رفت و برگشت با مربیان عزیز سخنرانی در چهارسوق نهایی شد «از سواد رسانهای تا تربیت رسانهای» بود. متنی که بعد از چهار بار ویرایش در ۱۶۰۰ کلمه آماده شد و من در کمتر از سیزده دقیقه آن را اجرا کردم. تجربهای عجیب و بهیادماندنی از همکاری با یک گروه واقعاً حرفهای و مهربان که بدون چشمداشت و مخلصانه برای ارتقای تعلیم و تربیت ایران تلاش میکنند.