نشستن نامناسب پشت میز رایانه یا لم دادن روی مبل و بغل گرفتن لپتاپ از شایعترین علل ایجاد فشار و بروز درد در بدن هستند. چیدمان «مبلمان رسانهای» زمانی مهمتر میشود که کاربریهای طولانیمدتی مثل فعالیتهای شغلی، تماشای فیلم یا بازیهای دیجیتال داشته باشیم. غرق شدن بچهها در بازی یا وبگردی موجب میشود مبلمان رسانهای نامناسب آسیب بیشتری به بدن آنها بزند.
ابتداییترین برخورد ما با رسانهها از نوع فیزیکی است. کودکی که به تلویزیون خیره میشود، نوجوانی که گوشی تلفن همراه را به دست میگیرد، جوانی که برای شنیدن موسیقی هدفون روی گوشش میگذارد، معلمی که کتابی را زیر بغل میگذارد و نویسندهای که برای نوشتن مقالهاش دکمههای صفحهکلید رایانه را فشار میدهد، همگی در حال مواجهه جسمانی با دنیای رسانهها هستند. باید اثرات و عواقب استفاده غیراصولی از ابزار و تجهیزات رسانهای را بشناسیم و مراقب خود و اطرافیانمان باشیم.
بسمالله الرحمن الرحیم
مقارن با یومالله عید غدیرخم، عیدالله الاکبر، و با استعانت از ادعیه زاکیه حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، «مرکز تربیت رسانهای باران» به عنوان یک مجموعه تخصصی آموزشی و پژوهشی در حوزه تربیت کودک و نوجوان در عصر رسانهها فعالیت خود را آغاز میکند.
این مرکز تخصصی به همت جمعی از پژوهشگران، آموزگاران و طراحان محتوای آموزشی و به پشتوانه بیش از یک دهه تجربه در تدریس، تألیف و انتشار منابع آموزشی تعلیم و تربیت، علوم انسانی و سواد رسانهای راهاندازی شده است.
برگزاری دورههای عمومی و تخصصی آموزشی برای مربیان، والدین، دانش آموزان و ...، پژوهش و انتشار محتوای آموزشی و ارائه خدمات مشاوره به مراکز و موسسات فرهنگی از جمله فعالیتهای آتی «مرکز تربیت رسانهای باران» خواهد بود.
با یاری خداوند متعال، اولین دورههای تخصصی باران با ثبتنام اولیه از علاقمندان و پس از انجام فرایند مصاحبه و گزینش، در شهریورماه ۹۹ برگزار خواهد شد. فراگیران برگزیده در این دورهها، به همکاری در برنامههای آموزشی و پژوهشی باران دعوت خواهند شد.
سعید مدرسی | حسین غفاری
۱۸ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۸ ذیحجه ۱۴۴۱
BMTC.ir
@bmtc_ir
نوجوانی سن هنجارپذیری و هنجارگریزی است. طبیعی است که شما دوست داشته باشید آنطور که دوست دارید رفتار کنید و طبیعی است که بزرگترها هم دوست داشته باشند که شما آنطور که آنها میپسندند رفتار کنید! این یک نبرد سنتی و بیپایان در تاریخ زندگی اجتماعی بشر است؛ اما همانقدر که بزرگترها نباید بر تحمیل سلیقههایشان به شما پافشاری کنند، شما هم نباید صرفاً از روی امیال و هوسهایتان گام بردارید. بزرگترها همیشه اشتباه نمیکنند و قواعد زندگی همیشه هم غیرمنطقی نیست.
با در نظر گرفتن همهی موارد گفته شده درباره «آموزش از راه دور» و «آموزش مجازی»، به نظر میرسد برای استفاده بهینه از امکانات دنیای دیجیتال در راستای تربیت نسلی اندیشمند و توانمند باید راهی میانه یافت تا قابلیتهای بینظیر فضای مجازی با کمترین آسیب و تنش به خدمت تعلیم و تربیت نسل جوان در بیاید. راهی که با نگاهی به تجربیات پیشینیان، الزامات قانونی و دستاوردهای جهانی تا حد زیادی قابل تشخیص است.
از ابتدای پیدایش اینترنت، کارکردهای علمی و آموزشی آن مدنظر توسعهدهندگان و کاربران بوده است. دیجیتال کردن منابع کتابخانهای از اولین تلاشها برای گسترش دانشپژوهی در اینترنت بود و تسهیل دسترسی دانش جویان به استادان از طریق رایانامه گامی مهم برای ارتقای تبادلات علمی به شمار میرفت. بهتدریج که فضای مجازی قابلیتهای بیشتری از خود بروز میداد، فعالیتهای آموزشی هم شکل جدیتری مییافت تا آنکه اولین کلاسهای مجازی و دورههای آموزشی الکترونیکی با عنوان e-learning یا همان «رایاد» به وجود آمد. تطور رایاد از سادهترین ابزارهای الکترونیکی تا هوشمندترین سامانههای امروزی تنها به دو دهه زمان نیاز داشت. در این دو دهه، فعالان صنعت رایاد، دستاوردهای قابل اعتنایی داشتهاند و طرحهای بلندپروازانهای را هم به شکست کشاندهاند. اکنون کارنامه رایاد باید فارغ از جنجالهای تبلیغاتی و با دقت ارزیابی شود.
برای رسیدن به فهم عمیق و دقیق از آموزش در فضای مجازی لازم است که به گذشتههای دور برگردیم و ریشهی نیازهای بشر و ابتکاراتی که بهواسطهی ابزارهای ارتباطی و رسانهها برای رفع آنها به وجود آمده مرور کنیم.
یکی از این ابتکارات توسعه آموزش از راه دور با هدف تحت پوشش قرار دادن فراگیران دور از مرکز و همچنین توسعه آموزشهای مادامالعمر برای عموم شهروندان بوده است. در دورههای مختلف تاریخی، ابزارهای رسانهای بهتناوب بهعنوان بستری برای رفع این نیاز در آمده و مورد استفاده قرارگرفتهاند. یک روز پیک و پستچی، روز دیگر رادیو و تلفن و امروز فضای مجازی.
آنچه از «مدرسهی آینده» در ذهن اندیشمندان تعلیم و تربیت نقش بسته است،
محیطی است متعادل، متعامل و متکامل که در عین جذابیت و روزآمدی، فضا را
برای پرورش همگن استعدادهای متنوع دانشآموزان با مشارکت خود و خانوادهشان
مهیا میکند.
برای ساختن چنین محیطی لازم است که نسبت «مدرسه آینده» با «فناوریهای آموزشی» و «فضای مجازی» مشخص شود.
مغز گوگلی شده دانشآموز میل چندانی به حفظ اطلاعات ندارد و عاشق تنوع و
پریدن از یک شاخه به شاخه دیگر است. البته در این جستوخیزهای ذهنی، چیز
دندانگیری هم نصیبش نمیشود. در یککلام: نه مایه دارد و نه حوصله!
اگر
پنجاه سال قبل، صحبت از تغییر جایگاه معلم در کلاس درس از «عقل کل» به
«دوست و همراه» بچهها در یافتن اطلاعات و سنجش منابع، یک امر محال بود، به
نظر میرسد امروز چارهای جز آن نداریم. اگر بیست سال قبل، جایگزینی
روشهای سنتی آموزش ـ مثل سخنرانی ـ با روشهای گروهی و تعاملی یک «انتخاب»
بود، امروز یک «الزام» است.
نوجوانی که مغزش «تلویزیونی» شده است، در کلاس درس، توانایی تمرکز بر گفتار طولانی معلم و خیرهشدن به نوشتههای روی تخته را ندارد و بهطور کلی از امور جدی گریزان است. ولع او برای تماشای تصویرهای بیشتر و داشتن قدرت انتخاب در آنچه میبیند و میشنود، باعث میشود کلاسهای درس سنتی از «بهرهوری» تهی گردند و خستگی و حواسپرتی در آنها موج بزند.
به عنوان یک «معلم» سواد رسانهای که ده سال است در جلسات آموزشی اولیا و مربیان بیش از هر چیز بر روی «آداب مصرف رسانهها» و «مدیریت رسانه در خانواده» تأکید میکنم، بارها با این سؤال مواجه شدهام که: «خودت در خانه با مصرف رسانهای بچههایت چه میکنی؟»
از طرف دیگر، تجربهی من در شش سال گذشته به عنوان «پدر» یک جفت دوقلوی پسر و دختر برای خیلیها که دوست دارند از شرایط خاص یک خانهی دوقلودار سر در بیاورند جالب و شنیدنی است.
هر چند که مقولهی تربیت آنقدر پیچیده و چندعاملی و زمانمند است که واقعاً موفقیت یا عدم موفقیت من در مدیریت رسانه در خانهی خودم به این سادگی قابل مشاهده و اندازهگیری و الگوبرداری نیست، اما از باب شاهد مثال برای درسهایی که میدهم گاهی اوقات قابل اتکا است. در اینجا نکتهها و برشهایی از ماجراهای دوقلوها و رسانه در خانواده را میآورم که به نظرم قابل تأمل و مفید است. البته اینها برداشتهای پدرانهی من از ماجراهای دوقلوها و رسانه است. مادرها همیشه حرفهای خودشان را دارند!
ابتداییترین برخورد ما با رسانهها یک برخورد فیزیکی است: کودکی که به تلویزیون خیره میشود، نوجوانی که گوشی تلفن همراه را به دست میگیرد، جوانی که برای شنیدن موسیقی هدفون روی گوشش میگذارد، معلمی که کتابی را زیر بغل میگذارد و نویسندهای که برای نوشتن مقالهاش دکمههای صفحهکلید رایانه را فشار میدهد، همگی در حال مواجههی جسمانی با دنیای رسانهها هستند. چشم و گوش و دست ما در خط مقدم درگیری با رسانهها هستند و سایر اعضا و اندام در مرحلهی بعدی متأثر از روش و میزان و نوع استفاده از ابزارهای رسانهای میشوند؛ اما ما معمولاً این نوع از آثار رسانهها بر مخاطبان را نادیده میگیریم و عمدهی دلنگرانیها و گفتگوهایمان دربارهی آثار فکری و روحی مصرف رسانه است.