دیاف، سرعت، فاصله، ۲۵ . شستِ دستِ راست فنر شاتر را کوک میکند.
با خودم فکر میکنم که اگر کوهها در آن دورها نبودند، این دشت سبز واقعاً تا کجا ادامه پیدا میکرد؟ باد میوزد و خوشههای تازه رُسته و سبز گندم، تا چشم کار میکند روی هم خم میشوند و هر از چند گاهی سر به سوی دیگر میجنبانند. معمولش این است که اگر در دل چنین طبیعت بکری رها شوم، ذهنم به سرعت شاعری میکند و طبع غزلم به گل مینشیند. اما …


















