بچهها شبیه آنچه میخوانند مینویسند و بسیار خواندن تأثیر مستقیمی بر درست نوشتن آنها دارد. اما بسیار خواندن تضمینی برای بسیار نوشتن نیست. از میان همهی بچههای یک کلاس فقط عدهای اندک -به تجربه کمتر از ده درصد دانش آموزان- نوشتن را فراتر از تکالیف کلاسی و ضرورتهای تحصیلی پی میگیرند که متأسفانه معمولاً بخش زیادی از همین عدهی اندک، وقت خود را با داستاننویسی تلف میکنند. در حالی که شیوههای دیگر نویسندگی مثل زندگینامه، روایت خاطرات، نقد فرهنگی و اجتماعی، مقالات علمی و ادبی و قالبهای دیگر در سبد تجربهی آنان جایی ندارد. در حقیقت داستاننویسی دامی است که بر سر راه نویسندگی نوجوانان ما گسترده شده است و جریانِ طبیعی رشد قلمی آنان را منحرف میکند. معلوم هم نیست قرار است با این همه داستاننویس جوان چه بکنیم.